۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

نقطه چرخش راهبردی

....در میانه سال 1985 و در حالیکه این حالت سرگردانی نزدیک به یکسال ادامه داشت، من [اندرو گرو] در دفتر کارم نشسته بودم و با رئیس هیات مدیره و مدیرعامل "گردون مور" وضع نابسامان شرکت را بررسی می کردیم.روحیه و حال خوشی نداشتیم.چشمم به بیرون پنجره ، در دوردست، به پره های چرخ فلکی افتاد که در بوستان سرگرمیهای " گریت آمریکا" می گردید. به سوی گوردن برگشتم و پرسیدم اگر ما را اخراج کنند و مدیرعامل تازه بیاورند، به نظر تو او چه خواهد کرد؟گوردن بیدرنگ پاسخ داد : شرکت را از دست حافظه[ مهمترین محصول تولیدی اینتل در آن مقطع ] رها خواهند کرد. مدتی با حالت کرخ به وی خیره شدم و پس از آن گفتم: چرا شما و من از در بیرون نرویم، برنگردیم و خودمان انجامش ندهیم؟


...
...
در خلال بحران کسب و کار "حافظه " بود که من معنای نقطه چرخش راهبردی و راه رویارویی با آنرا آموختم. این گرفتاریها از من مدیری آبدیده تر و بهتر ساخت. من یاد گرفتم که نقطه چرخش راهبردی تنها یک نقطه نیست- کوششی دراز مدت و طاقت فرساست.



از کتاب: تنها بی پروایان پایدارند

هیچ نظری موجود نیست: