۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

عجب صبری خدا دارد!

من تلاش کرده ام که حتی الامکان از موضوع اصلی وبلاگ خارج نشوم. لذا در مورد خیلی از مناسبتها، اتفاقات و حتی موضوعاتی که خارج از بحث اصلی اینجاست سکوت می کنم.

اما در مورد برخی مسائل واقعا نمی شود چیزی نگفت. وقتی اخبار غزه را پیگیری می کنی ، چطور می توانی زیر بار این همه بیرحمی و شقاوت تاب بیاوری؟!

واقعا عجب صبری خدا دارد. که این مخلوقات ناخلف اینگونه شقاوت و دد منشی را ببار می آورند.

خدایا چرا آه این کودکان بی گناه و مظلوم دامن این جنایتکاران را نمی گیرد.


پی نوشت :عکس از اینجا

گوش شنوا

در حیرتم!

در بعضی سازمانها پرسنل فقط محتاج اینند که یک کسی چند دقیقه برایشان وقت بگذارد و حرفشان را بشنود.

خیلی انتظار زیادی نیست، اما دریغ!

تغییرات تکنولوژیکی

تغییرات تکنولوژیکی مستلزم هوشیاری زیادی از سوی مدیران سازمانها می باشد.
مادامی که این مدیران به روز نیستند سازمانهایشان در گرداب بی خیالی دفن می شوند.
در بیشتر موارد درک این مسئله که سازمان شما هم به این بیماری مبتلا خواهد شد بسیار مشکل است و فقط وقتی که کار از کار می گذرد ، متوجه می شوید.

در ایران جابجایی مکرر مدیران هم در سطح بنگاهها و هم در سطح هلدینگها نتنها انباشت سرمایه ، تجربه و حفظ حافظه تاریخی را با مخاطره مواجه کرده است .بلکه بنگاهها را از آسیبهای ناشی از تغییرات تکنولوژیکی در امان نمی گذارد.

یه همین دلیل است که دیگر شرکتهایی مثل پارس الکتریک آرام آرام به فراموشی سپرده شده اند.

۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

کیفیت نیروی انسانی

در ادامه دو پست قبلی ( 1 و 2 ) امروز به مطلب جالبی در این را ستا از کتاب "یک شرکت و باورهایش" برخوردم که قبلا هم در اینجا و اینجا از آن مطلبی را آورده بودم.

یقینا نمی توان هیچ جایگزینی برای روابط خوب انسانی و اخلاقیات مثمری که با خود به ارمفان می آورند تعیین نمود.لازم است که افراد خوب و معتقدی داشته باشید تا شغل خود را به خوبی انجام دهند تا به اهداف سود آوری خویش برسید.
اما افراد خوب به تنهایی کافی نیستند .
تا افراد شما شغل خود را دوست نداشته باشند، اگر در کار خود غرقه نگردند، اگر نگران آن باشند که مبادا با آنها غیر منصفانه رفتار شود ، محال است بتوان تجارتخانه ای را به موفقیت رسانید.
صحبت نمودن در مورد روابط انسانی شایسته بسیار آسان است. درس واقعی آنست که مرتب بر روی این روابط کار کرده و پیگیر آن باشید و یقین حاصل کنید که مدیرانتان زیر دستتان نیز همپای شما هستند.

۱۳۸۷ دی ۷, شنبه

سرمایه انسانی

یکی از مفاهیم ارزشمندی که هم در ادبیات توسعه اقتصادی و هم در سطح ادبیات مدیریت بنگاههای اقتصادی دارای جایگاه رفیعی می باشد بحث سرمایه انسانی می باشد.

بنظر من این موضوع در سطح اقتصاد ایران خصوصا در حوزه بازار سرمایه و اداره بنگاههای اقتصادی آنقدر اهمیت دارد که می توان با توجه به ظرایف آن بخش عمده ای از ناکارآمدیها را برطرف و به سطوح کیفی بالاتری نائل شد.

اما گاه هم از سوی پرسنل و هم از سوی کارفرمایان این مفهوم با سوء برداشت مواجه می شود.

گویی هر کس که تبدیل به نیروی کار شد ، همانا سرمایه انسانی است.

فراموش نکنیم که نیروی انسانی شایسته مترادف با سرمایه انسانی می باشد.

لذا افرادی که قادر نیستند انضباط سازمانی را بپذیرند، وظایف خود را دقیق انجام دهند، خلاقیت داشته باشند و ... جزء سرمایه انسانی شایسته قرار نخواهند گرفت.

به بیان دیگر اقتصادهای ملی و بنگاههای اقتصادی باید به دنبال افزایش سرمایه انسانی شایسته باشند.

۱۳۸۷ دی ۳, سه‌شنبه

شخصیت پرسنل

یاد مان نرود که اگر به پرسنل تحت مدیریتمان احترام بگذاریم در واقع بخودمان احترام گذاشته ایم.
رفتار پرسنل یک سازمان و رفتار ما با آنها نشانه شخصیت مدیریتی ماست.
آن سازمان تابلوی تمام نمایه ماست.


حال انتخاب با خود ماست که می خواهیم چگونه دیده بشویم.

خسته




دوستی درد دل می کند و می گوید:


خسته ام که دیگر نسبت به آنچه می کنم و هستم، افتخار نمی کنم.


و من تنها او را می نگرم.

۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه

قمر در عقربه

"اوضاع قمر در عقربه" اصطلاحی است که در ادبیات روزمره مردم می شنویم و اشاره به اوضاع نابسامان دارد.
ستاره شناسان یا آسترولوژیستها هم مقاطعی از زمان را قمر در عقرب می نامند و اشاره دارند که صورفلکی و نیروهای مترتبه شرایط مناسبی را ندارند.

در مباحث برنامه ریزی اقتصادی و مدیریت بنگاه وقتی شرایط و روند متغیرها به سمت نابسامانی و واگرایی می روند ما تنها درصدد تحلیل شرایط بر می آییم و تلاش می کنیم برای مشکلات راه حل بیابیم.

انسانها گاه پس از بروز مشکلات پی در پی در زندگی روزمره شون ، کلافه می شوند و از اینکه تو مدار شوم مشکلات قرار می گیرند ابراز شکایت می کنند.

چندیست من هم گرفتار همین مشکلات و گره های پی در پی هستم . آخریش هم اینکه زمین خوردم و فعلا پام رو گچ گرفتم.

دارم فکر می کنم چطور می شود از این اوضاع قمر در عقرب رهایی جست.


پی نوشت: یکی از دوستان از متفکری نقل قول می کرد: که ما در زمانه ای زندگی می کنیم که دائما روح مردان به مبارزه طلبیده می شود

۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

اسباب بازی

امروز ویدئویی را می دیدم که پدری در حال بازی با کودکش برای او روزنامه پاره می کرد و کودک با پاره شدن هر بار روزنامه آنچنان از ته دل می خندید (ریسه می رفت) که نگو و نپرس.

دیروز یکی از اقوام خیلی نزدیک می خواست به پسرم یک صفحه بزرگ برچسب هدیه بدهد خواهش کردم یک دانه از عکسها را ببرد و همان را به او بدهد و در ادامه گفتم در هر دو صورت این پسر به یک اندازه خوشحال می شود پس بهتره با هدیه دادن هر تکه در هر بار او را چند بار هوشحال کنید.

وقتی پدر می شوی علاقه داری فرزندت در راه رشد با هیچ مانعی روبرو نشود و فی الوافع می خواهی برایش کم نگذاری.
اسباب بازی یکی از وسایل رشد و پرورش کودک شماست و خرید انواع آن در واقع برای پدر و مادرهای امروزی گویی شاخصی است برای اینکه نشان بدهد برای فرزندشان چیزی مک نمی گذارند.

اما چنانچه به اسباب بازیهای متنوع و زیاد و در بسیاری از مواقع گران قیمت فرزندانمان که نگاه می کنیم می بینیم ضمن صرف پول قابل توجه که عمدتا سریعا هم تخریب می شوند . کمکی هم در رشد خلاقیت فرزندانمان نمی کند.

تصورم اینست که مهمترین کمک ما به کودکانمان اینست که خلاقیت آنها را رشد دهیم بطوریکه آنها یاد بگیرند از امکانات موجود بهترین استفاده را بنمایند لذا برای این مهم باید با محدودیت امکانات هم مواجه باشند تا خودشان اسباب بازیشان را فراهم کنند یا بسازند.

سعه صدر

داشتن سعه صدر و تحمل یکی از توصیه های دینی ماست.
پدرم همیشه این جمله را ورد زبان دارد " خداوند صبر ایوب بدهد"

من نمی دانم که آشنایانم مرا آدمی صبور می پندارند یا نه؟ اما تلاش می کنم که صبور باشم.
در سبک مدیریتی ام تلاش می کنم آنی تصمیم نگیرم و بخودم فرصت بررسی موضوع را بدهم. جالب است که تجربه هایی دارم که در اثر تصمیمات آنی ، آسیبهایی را دیده ام.

من از رفتار بعضی از مدیرها بسیار تعجب می کنم که آنی تصمیم می گیرند و واکنش نشان می دهند. گویی به محض آنکه پالسی را دریافت می کنند باید چیزی بگویند یا کاری انجام دهند.غافل از اینکه شاید با بررسی جوانب و دریافت اطلاعات جدید اوضاع را بتوانند بهتر ببینند و بهتر تصمیمی را اخذ کنند که نزدیک تر به هدف باشد.
خدا می داند که سازمانها در اثر عدم توجه مدیرانشان به همین آموزه کوچک ، چقدر تا کنون آسیب دیده اند.


توجه: منظور من این نیست که آنقدر کند تصمیم گیری شود که فرصتها از دست برود.

۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه


عید بر شما مبارک

ابزار کار


آیا پرسنل ما ابزار کار ما هستند؟ یا اینکه پرسنل سرمایه ما هستند.

در بازار کسب و کاری که ارزش مدیریت و تقاوت بین مدیر عاقل و قابل با دیگری فراموش شده، وای به حال پرسنل!
پی نوشت: عکس را از اینجا عاریه گرفتم.

مالی و اداری

سلیقه مدیریتی من اینست که در سازمانها بخش مالی و اداری از یکدیگر جدا باشند.
دلیل این موضوع هم بر می گردد به تفاوت ذاتی هر یک از این دوبخش.
مالی همواره نگران هزینه هاست و مخارج بخش اداری را هزینه می بیند و پرسنل شرکت هم نسبت به دریافت امکانات مورد توقع خود از نحوه نگاه مالیچیها گله مند می شوند.
اداری هم اگر به نیروی انسانی به عنوان سرمایه یا نهاده تولید و خدمات نگاه کند متقاضی اقداماتی است که به هر حال با خود بار هزینه ای دارد و آثار مثبت آن نیز در کوتاه مدت قابل رهگیری نخواهد بود.

هرگاه مالی و اداری در یک سازمان تحت یک مدیریت یا معاونت قرار گرفته است . با توجه به اینکه بخش مالی و حسابداری سازمان نیازمند متخصص امور مالی است نهایتا مدیر یا معاون ذیربط در برخورد با مراکز هزینه ای با سختگیری رفتار نموده است.
از سوی دیگر مطالبات نیروی انسانی و امور اداری چنان از ایشان وقت می گیرد که امور حرفه ای بخش مالی و حسابداری نیز دچار مشکل می شود.
اما نکته جالب اینکه :
تجربه جدا کردن امور مالی و اداری را در دو شرکت داشته ام و در هر دو بار مشاهده شده که مدیران مالی از واگذاری کلیه وظایف امور اداری امتناع می کنند و در بهترین حالت علاقمندند فقط حوزه حقوق و دستمزد و کارگزینی را واگذار کنند و علاقه ای به واگذاری تدارکات ندارند.

۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

موانع ارزانی

تیتر اغلب روزنامه های امروز تهران حامل پیان وزیر بازرگانی و رئیس بانک مرکزی است که ارزانی در راه است.
بنظر من چند مانع بر سر ارزانی وجود دارد که ممکن است سرعت آنرا کند یا حتی آنرا متوقف نماید.
چسبندگی قیمتها: بارها در مورد چسبندگی قیمتها که عمدتا ناشی از انتظارات فعالین اقتصادی است گفته ام که در اینجا و اینجا می توانید یادداشتهای قبلی را ببینید. بنظرم در اقتصاد ایران بدلیل شرایط تورمی آن فعالین اقتصادی براحتی حاضر به فروش کالا و خدمات با قینتهای پایین تر نخواهند بود.
نرخ ارز: با توجه به اینکه نرخ برابری دلار به ریال طی چند ماه اخیر رشد فزاینده داشته است لذا واردات کالاهای مصرفی که عمدتا بر پایه دلار می باشد چندان با کاهش قیمت مواجه نخواهد شد لذا در بهترین حالت ما شاهد رشد قیمتها نخواهیم بود. البته خوشبختانه با کاهش نرخ یورو به ریال صنایعی که دارای واردات یا وامهایی به یورو بوده اند با کاهش هزینه های مالی و مالا قیمت تمام شده مواجه خواهند شد.
جریان نقدینگی: سیاستهای انقباظی پولی بانک مرکزی بب شده اکثر تولید کنندگان و حتی کسبه با مشکل نقدینگی مواجه شوند. این کمبود نقدینگی سبب می شود تولید کننده از دسترسی به مواد اولیه ارزان قیمت به قیمت کمتر محروم و در زیر ظرفیت مناسب تولید نماید که نهایتا کالاهای تولیدی با قیمت تمام شده مناسبی عرضه نخواهد شد

۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

روش مدیریت چینی باستانی

بعضی کتابها اگر چه حوصله خواننده را سر می برند . اما من حیفم می آید که آنها را در نیمه رها کنم. کتاب "ماجراهای یک مشاهده گر" هم یکی از آنهاست.
در حین مطالعه به نکته ای بر خوردم که بیان آن خالی از فایده نیست.
مناسب است نگاهی به روش باستانی چینی در اداره سازمانها که از دوران امپراطور "هان" تا کنون ادامه داشته ، بیاندازیم.در این روش مدیریت ارشد ، مبانی مدیریت خود را بر روشهای زیر استوار می نماید:
از طریق ایجاد باندهای مختلف درون سازمانی، از طریق دور زدن کسانی که صاحب عنوان، دفتر، مسئولیت بودند، از طریق تشویق پرسنل متوسط سازمان به تماس مستقیم با او و در عین حال منع و غدغن کردن آنها به گفتن موضوع به روسایشان، و با گرم نگه داشتن تنور دشمنی، عدم اعتماد متقابل، توطئه ها و دسته بندی های دشمنانه.

پی نوشت: فکر نمی کنید ،رفتار بعضی از مدیران شرکتهای ایرانی هم شبیه مدل چینی باستانی است.

۱۳۸۷ آذر ۲۱, پنجشنبه

آرامش

از کتاب بادبادک باز:

آرامش راحتی است، آسایش خیال است.
آرامش پیچاندن پیچ زندگی در پایین ترین حد است.
سکوت خاموش کردن آن پیچ است.
بستن آن است.
بستن تمام آن.

۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

وظایف کلاسیک

یکی از مشکلات شرکتهای ایرانی اینست که افراد، بخشها و حتی گاهی سازمان فراموش می کند که وظایف کلاسیک خود را درست انجام و یا اصولا انجام دهد و پس از بروز مشکل است که از روند جاری فعالیت ابراز نگرانی می شود.
بعنوان مثال انتظار می رود که یک منشی قادر باشد وظایف کلاسیک خود را انجام دهد یعنی با کامپیوتر آشتا، مسلط به تایپ، فایلینگ و تنظیم برنامه ملاقاتها و .. را بداند . حال اگر روابط عمومی قوی، تسلط بر ویرایش ادبی ، دقت در برقراری ارتباطهای تلفنی را هم داشته باشد . جزء مزیتهایی خواهد بود که ورود به مراتب شغلی بالاتر را بر او آسان می کند . به هر حال اگر فردی حائز توانایی اجرای وظایف کلاسیک نباشد، پس نباید برای سمت منشی هم بکار گرفته شود.
اما در شرکتها می بینیم که فرد کاملا بی تجربه و نا آشنا به وظابف کلاسیکی را بکار می گیرند و بعد گله می کنند که وظایف در دفتر مدیریت روی زمین مانده است.
مدیرعامل را منصوب می کنند غافل از اینکه وی وقت کافی برای سازمان نمی گذارد و به دنبال روابط و لابیهای شخصی خویش است.
امور مالی گزارشات روزانه و مقطعی خود را تهیه نمی کند.
فرایند خرید ملزومات مصرفی و اقلام تدارکاتی تعریف نمی شود.
این گرافتاریها در شرکتهای ایرانی بوفور دیده می شود و نشان از این دارد که ما فراموش کرده ایم که افراد، بخشها و سازمانهایمان حداقل باید قادر به اجرای وظایف کلاسیکی خود باشند.

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

همیشه حق با مشتری است

از کتاب یک شرکت و باورهایش:


... اینها کارهای کوچکی نیستند. رابطه بین تاجر و مشتری، اعتماد متقابلشان، اهمیت شهرت و سابقه، ایده همیشه حق با مشتری است، اگر به وسیله شرکتی به نحوی شایسته رعایت گردند، می توانند تفاوتی فاحش در مقصد آن شرکت داشته باشند.

۱۳۸۷ آذر ۱۱, دوشنبه

ایران از نگاه افغان

از کتاب بادبادک باز :

حسن شش را کنار گذاشت و سر باز را بر داشت. در رادیو داوودخان مطلبی درباره سرمایه گذاری خارجی اعلام می کرد.
گفتم: "می گوید روزی تو کابل تلویریون خواهیم داشت."
"کی؟"
"داوودخان، خره، رییس جمهور."
حسن هر هر کرد. گفت: "شنیده ام که تو ایران دارند."آهی کشیدم. "امان از این ایرانیها..." برای بیشتر هزاره ها ایران یک جور پناهگاه بود – حدس می زنم دلیلش این بود که بیشتر ایرانیها مثل هزاره ها شیعه هستند. اما چیزی که معلمم آن سال تابستان در باره ایرانیها گفته بود، یادم مانده.می گفت آنها لبخند بر لب حرفهای شیرین می زنند و با یک دست با محبت به شانه ات می کوبند و با دست دیگر جیبت را خالی می کنند. این حرف را به بابا گفتم و او جواب داد که معلمم یکی از آن افغانهای حسود است و به ایران حسادت می کند، چون ایران یکی از قدرتهای در حال رشد آسیات و خیلی از مردم دنیا حتی نمی توانند افغانستان را روی نقشه پیدا کنند. شانه بالا انداخت و گفت: "گفتن این حرف آزار دهنده است، اما رنجیدن از حقیقت بهتر از تسکین با دروغ است."