۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

لطیفه مدیریتی

گاهی این لطیفه های مدیریتی در حالیکه لبخند به لب آدم می آورد اما تلخی واقعیتهای سازمانی را هم بد جور به رخ می کشد.



پنج آدمخوار در يك شرکت استخدام شدند.
هنگام مراسم خوشامدگويي رئيس شرکت گفت: "شما همه جزو تيم ما هستيد. شما اينجا حقوق خوبي مي گيريد و ميتوانيد به غذاخوري شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتيد بخوريد. بنابراين فكر کارکنان ديگر را از سر خود بيرون کنيد".
آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاري نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئيس شرکت به آنها سر زد و گفت: "مي دانم که شما خيلي سخت کار ميکنيد. من از همه شما راضي هستم. امّا يكي از نظافتچي هاي ما ناپديد شده است. کسي از شما ميداند که چه اتفاقي براي او افتاده است؟"
آدمخوارها اظهار بي اطلاعي کردند.
بعد از اينكه رئيس شرکت رفت، رهبر آدمخوارها از بقيه پرسيد:
" کدوم يك از شما نادونا اون نظافت چي رو خورده ؟"
يكي از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت:
"اي احمق ! طي اين چهار هفته ما مديران، مسئولان و مديران پروژه ها را خورديم و هيچ کس چيزي نفهميد و حالا تو اون آقا را خوردي و رئيس متوجه شد! از اين به بعد لطفاً افرادي را که کار ميکنند نخوريد"...

۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

مسئولیت پذیری

چرچیل جمله ای دارد که می گوید:
مسئولیت پذیری بهایی است که برای بزرگی می پردازید.

گاها بعضی از دوستانم از خودشان گله مندند که علیرغم دلسوزی و مسولیت پذیریی که در دوران خدمت داشته اند ، سهامداران شرکتهای محل خدمتشان قدرشان را ندانسته اند و تمام زحماتشان هم به باد رفته است.

هر بار به ایشان می گویم که در مدیریت باید اصولی داشت و آنها را تبدیل به پارادایمهای مسلط بر ذهن خود نمود و آنقدر آنها را باور داشت که اگر صد بار دیگر هم مسولیتی را به آدم سپردند ، آنگونه که شایسته است بدون توجه به بی مهری دیگران آن اصول را پیاده نمود.

شاید جمله فوق بخوبی توضیح دهنده دیدگاه من باشد.

۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

داو جنز

قطعا بارها نام داوجنز به گوشتان خورده و بسیار شنیده اید که شاخصها در داوجنز بر سرشان چه اتفاقی افتاده است.

سابقه موضوع بر می گردد به سال 1882 که در آن سال چارلز داو به همراه شریک تجاریش ادوارد جونز شرکت داو جنز را تاسیس کردند.
جالب اینکه پایه و اساس آنچه امروزه به عنوان تحلیل تکنیکال شناخته می شود در واقع مبتنی بر نظریات داو می باشد.

۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

اولین سالگرد مسیر تعالی

این وبلاگ روز پنجشنبه اول اسفند یکساله شد.
طی یکسال اخیر140 بار مطلب در خود جای داده و کنتور بازدیدکننده هایش که با تاخیر راه اندازی شد نشان می دهد بطور متوسط روزانه 15 بازدید کننده دارد.
در این مدت بهیچ عنوان نه هزینه ای، نه تبلیغی و نه کمکی از خبرگان وبلاگی برای این وبلاگ تقاضا نشد و باید گفت دفترچه یادداشتی است که در معرض دید همگان قرار گرفته است.
دغدغه های اقتصادی و مدیریتی حتی از نوع اقتصاد ایرانی آن، نمی تواند جذابیتی خصوصا از جنس وبلاگی را باعث شود لذا آنچه تا کنون آمده دلمشغولی بیش نبوده! و همین اندک هم برایم خشنود کننده است.
مگر کسی اقتصاد و مدیریت را جدی گرفته که ما هم توقعی داشته باشیم؟

۱۳۸۷ بهمن ۲۰, یکشنبه

خطای مدیران

مدیر هم مثل سایر گروههای شغلی در کارش دچار خطا و لغزش می شود. این خطاها را می توان به دو دسته تقسیم کرد.

خطاهای گروه اول خیلی بدیهی است . یعنی مدیر کاری را که نباید انجام دهد ، انجام می دهد. مثل عدم رعایت مفاد قانون تجارت، عبور از چارچوب اختیاراتی که در هیات مدیره برای مدیر تعیین شده و حتی عدم رعایت دستورالعملهای سهامداران. بهرحال این خطاها قابلیت ارزیابی، کشف و رسیدگی بالایی را دارا می باشند.

خطاهای گروه دوم خطاهای ناشی از عدم کارایی یا انتخابهای استراتژیک می باشند. درمورد خطای ناشی از عدم کارایی در واقع ما مواجه با وضعیتی هستیم که مدیر کارهایی را که باید انجام بدهد، انجام نمی دهد. مثل بهبود راندمان تولید.
یا اینکه در نقاط عطف تاریخی بنگاه، دست به انتخابهای استراتژیکی می زند که خطاست! مثل اشتباه در انتخاب تکنولوژی جدید یا افزایش بی رویه درآمدهای غیر عملیاتی در ساختار مالی شرکت.

برای جلوگیری از هر دو این خطاها تسلط سهامداران بر روند حرکت متغیرها بسیار ضروری است.

۱۳۸۷ بهمن ۱۴, دوشنبه

آینده سرمایه داری

شخصا اقتصاد لیبرال را واجد نقاط ضعف می دانم به شدت با آنها که قائل بر کارایی مکانیسم بازار می باشند و اقتصاد را با حداقل وظایف کلاسیک دولت می پسندند مشکل دارم و آراء اقتصاددانان نهاد گرا را می پسندم.
با این حال در یادداشت بی ثباتی نظام سرمایه داری گفته ام که شک ندارم نظام سرمایه داری به هر قیمتی شده از این بحران یه سلامت عبور می کند.
اما با توجه به مباحثی که این روزها مطرح است، شاید باید در این گفته تجدید نظر شود. بنظر می رسد الان در سطح نظامهای اقتصادی ظرورت تبیین نظامی نو بشدت احساس می شود.

نتیجه اجلاس داووس

اجلاس داووس به پایان رسید و ظاهرا همه شرکت کنندگان مایوس و ناامید آنجا را ترک کرده اند و همه بر سر اینکه سال 2009 شرایط اقتصادی جهان نامناسب خواهد بود ، اتفاق نظر داشته اند. اگر رشد اقتصادی جهان در 2009 صفر باشد به معنی اینست که باید شاهد سال سختی در سطح جهان باشیم.
دامنه این بحران به اقتصاد ایران هم سرایت می کند . در نتیجه از جنبه مدیریت کسب و کارها باید مدیران به دنبال کنترل شدید هزینه ها، به تعویق انداختن هزینه های غیر ضروری ، دقت شدید در نحوه خرید مواد اولیه، مدیریت صحیح فروش محصولات ( خصوصا فروشهای اعتباری) و ... باشند.
اقدامات فوق تا حد زیادی باعث کاهش درآمدها و حتی بیکاری نیروی کار در سطح جامعه خواهد شد.

۱۳۸۷ بهمن ۱۳, یکشنبه

13 بهمن

امروز 13 بهمن سالگرد روزی است که از مسئولیت کربن ایران کنار رفتم و صبح امروز با خودم فکر می کردم که چقدر زود یکسال می گذرد.
این مدت البته پر بار و مفید گذشته.
  • فرصتی پیش آمد تا با وجه دیگری از زندگی که همراه با آرامش و فارغ از تنشهای مستهلک کننده و بی خود ، کاری است.آشنا شوم.
  • کمک به دیگران در مقام مشاور تجربه گرانبهایی از مجموعه نکات موثر در راه اندازی کسب و کارها را فراهم آورد.
  • بازنگری در سبک مدیرتی پس از مرور عملکرد گذشته هم ، سبب شده تا نقایص ار برطرف نمایم.
  • عملکرد دیگران در شرکتهایی که من هم آنها را تجربه کرده ام برای من این ارمغان را ببار آورده که اقدامات استراتژیک و تصمیمات متخذه در سطح قابل قبولی قرار داشته و این متکی است بر مقایسه های کمی!
  • و از همه مهمتر فرصتی برای نوشتن و ایجاد این وبلاگ بوجود آمده است.

برند عزیز

داشتن نام تجاری یا برند برای صاحبان کسب و کارها می تواند لذت بخش باشد و این لذت دوچندان می شود که در جامعه از آن به نیکی یاد کنند.

مثلا فرض کنید صاحب برند معروفی مثل پورشه که اتومبیلهایش زبانزد این صنعت هست و توی این وانفسای زیاندهی شرکتهای خودروسازی دنیا سود سال 2008 آن به لطف در آمدهای غیرعملیاتیش از سال 2007 بیشتر است و سهامدارانش خوشحال.چه افتخاری می کند که صاحب پورشه هست.

امروز صبح که سوار آژانس شدم راننده پرسید مقصد کجاست؟ گفتم سید خندان - ابن یمین . گفت: داتک! چون اونجا این شرکت معروفه! گفتم: بله. و بعد شروع کرد به توضیح اینکه مشتری این شرکت و ...
با خودم فکر کردم که لابد صاحبان برندهای ایرانی هم باید آرام آرام بفکر حفظ و ارتقاء اعتبارشان بیش از گذشته باشند. چراکه بیزینس بیرحم است.

سازمان عجول

سازمانها به سرعت از نظام فکری و رفتاری مدیرانشان رنگ و بو می گیرند.
بخاطر همین می بینیم که رفتار سازمانها هم قوام پیدا می کند و می توان برایشان خصایصی را تعریف نمود.
سازمان عجول سازمانی است که آنقدر عملگراست و می خواهد زود به نتیجه برسد که گویی در مترهای آخر دوی صد متر قرار گرفته و یادش می رود که جاهای دیگر چفدر وقت تلف کرده است.
این عادت کار را گاهی به جاهای دیگر می کشاند. گویی همیشه باید اول اقدام کند بعد که از سر بی تدبیری به مانع برخورد کرد آنگاه می اندیشد که چه کند؟ غافل از اینکه اینبار نیز تا راه حلی به ذهنش خطور می کند سریعا اقدام می نماید.بعد هم هزار و یک دلیل می آورد که فضای کسب و کارش چه سختیها دارد که نگو!

سازمانهای عجول فراموش می کنند که عملکردشان تابعی از متغیرهای برونزا و درونزاست لذا نمی توان در تحلیل عملکرد فقط همه ناکارامدیها را به گردن متغیرهای برونزا گذاشت.


پی نوشت: - این روزها خیلی مد شده که کاسه کوزه ناکارامدیها بسر فضای کسب و کار شکسته می شود. حالا هم که اوضاع جهانی بهم ریخته و دائم سمینار برگزار می شه که آقا چه کنیم و چه نکنیم خوراک مناسبی برای پوشاندن ناکارامدی مدیران کسب و کارها ایجاد کرده است. سهامداران هم که آنقدر به روزمرگی افتاده اند که عمق ماجرا را نمی بینند.
- سازمانهای عجول را که می بینم یاد آن مثال ژاپنی می افتم که طرف داشت در جنگل به سختی با تبری کند درخت را قطع می کرد. ظریفی به او گفت آقا دست از کار بکش و این تبر را نیم ساعت تیز کن ، بعد تند تند درختها را بیانداز.جواب شنید که مگه نمی بینی چقدر درخت هست ! وقت تیز کردن تبر را ندارم!