۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

ماهاتیر محمد

همه نظامهایی که برای پیشرفت جامعه اندیشیده شده اند کامل نیستند،
چنانچه تقدیس شوند ناقص بودن آنها بیشتر آشکار می شود.


ماخذ:ماهاتر محمد( معمار مالزی نوین)-دکتر محمد کاظم توکلی

آن سوی نیک و بد

یکی از وبلاگهایی که هم خیلی فعال است و هم من آنرا عمیقا دوست دارم. مطلبی آورده که با خواندنش لذت بردم:

- دو بليت برای نخستين شب اجرای تازه‌ترين نمايش‌ام ضميمه كرده‌ام؛ يك دوست همراه‌تان بياوريد... اگر داشته باشید. (پيام جرج برنارد شاو به وينستن چرچيل)
- ممكن است برای نخستين شب نتوانم بيايم، شب دوم خواهم آمد... اگر وجود داشته باشد. (پيام وينستن چرچيل به جرج برنارد شاو)

۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

در مورد مالزی

یکی از دوستان علاقمند بود در مورد مالزی بیشتر بداند. من هم این متن را آماده کردم.

مالزی در جنوب شرقی آسیا قرار گرفته و پایتخت آن شهر کوالالامپور است. اما مرکز حکومت و محل استقرار وزارت‌خانه‌های این کشور شهر جدید پوتراجایا (پایتخت اداری) می باشد. نام "مالزی " زمانی که فدارسیون مالیا ؛ سنگاپور، ساباح و ساراواک یک اتحادیه متشکل از 14 ایالت را تشکیل دادند انتخاب گردید. لیکن در سال 1965 سنگاپور از مالزی جدا و به کشوری مستقل تبدیل شد. لذا مالزی در حال حاضر شامل 13 ایالت بوده و در دو ناحیه جغرافیائی که توسط دریای چین جنوبی از هم جدا می شود، قرار گرفته است . ضمنا تنگه مالاکا که بین سوماترا و شبه جزیره مالزی قرار دارد، یکی از مهمترین مسیرهای کشتیرانی جهان محسوب می شود.
مالزی غربی که بر روی شبه جزیره مالایی قرار دارد، از شمال با تایلند دارای مرز خشکی و از طریق جاده شوسه جوهور از جنوب به سنگاپور متصل می گردد. مالزی شرقی نیز که بخش شمالی جزیره بورنئو را اشغال نموده هم مرز با اندوزی است. بعلاوه کشورهای میانمار، لائوس، چین، ویتنام و فیلیپین در جوار این کشور قراردارند.
براساس آمار منتشره در سال 2008 جمعیت این کشور بالغ بر 27.73 میلیون نفر می باشد که 32% جمعیت زیر 15 سال و 63.5% بین 15 تا 64 سال و 4.5% بالای 65 سال سن دارند. ساکنین کشور مالزی از سه نژاد مالایی (۶۰٪)، چینی (۲۷٪)، هندی (۱۲٪) و غیره (۱٪) تشکیل شده است. از لحاظ سیاسی جمعیت غالب با مالایی هاست. طبق تعریف قانون اساسی تمامی مالایایی ها مسلمان هستند. مالزیایی های چینی تبار به لحاظ تاریخی نقش مهمی را در تجارت و اشتغال بر عهده داشته اند. و
مالزیایی ها ی هندی تبار نیز عمدتا از مردمان تامیل و تلوگو می باشند .
منابع طبیعی
مالزی از نظر منابع طبیعی در نواحی مختلف غنی است و کشاورزی، جنگلداری و نیز استخراج مواد معدنی آن از رونق ویژه ای برخوردار است.
از لحاظ کشاورزی، مالزی اولین صادر کننده لاستیک طبیعی (کائوچو) و روغن نخل است. همچنین سایر محصولات مثل کاکائو، فلفل سیاه، آناناس،نارگیل و تنباکو (توتون) موجب رشد این بخش شده است.
در ارتباط با منابع جنگلی، بهره برداری از الوار درختان و سرشاخه های آنها باعث رشد صنایع سلولوزی این کشور شده است.
قلع و نفت خام دو منبع عمده معدنی هستند که در اقتصاد مالزی از اهمیت خاصی برخوردارند. مالزی در دهه 1980، به تنهایی بزرگترین تولید کننده قلع جهان بود و در قرون19 و20، قلع نقش غالبی را در اقتصاد مالزی ایفا می کرد. درست در سال 1972 بود که نفت خام و گاز طبیعی، جای قلع را به عنوان عامل اتکاء بخش معدن مالزی اشغال نمودند. در سال2004، ذخایر نفتی مالزی در حدود 84/4ملیارد بشکه اعلام و ذخایر گاز طبیعی آن 89 تریلیون فوت مکعب (2500کیلومتر مکعب) برآورد شد. در واقع مالزی با نرخ فعلی تولید قادر خواهد بود برای 18 سال نفت و به مدت 35 سال گاز طبیعی تولید کند. مالزی در سال 2004 رتبه 24 ام را از لحاظ ذخایر نفتی و 13 ام را از نظر گاز طبیعی در دنیا بدست آورده است.دیگر مواد معدنی دارای اهمیت یا ویژگی (خاص) شامل مس، طلا، بوکسیت، سنگ آهن و زغالسنگ به همراه مواد معدنی صنعتی نظیر خاک رس، کائولن، سیلیس، آهک، باریت، فسفاتها و سنگهای ساختمانی همچون گرانیت و نیز بلوکها و قطعات مرمر هستند. مقادیر اندکی از طلا نیز در این کشور تولید می شوند.

۱۳۸۷ آبان ۶, دوشنبه

سالگرد

بسیاری از مناسبتها که گردش سالیانه دارند، با فرا رسیدنشان انسان را به فکر فرو می برند.
چند روز پیش روز تولدم بود و سخت مرا بخود مشغول نموده است. نمی دانم عبور از مرز 36 سالگی باعث شده بر نگرانیهای گذر عمر افزوده شود یا اینکه خصلت محافظه کاری سیر فزاینده پیش گرفته است.
به هر تقدیر این روزها در تلاشم برنامه ای را برای دوره 1387 تا 1400 خودم تدوین کنم.

دعوت

دیشب به اتفاق همسر و پسرم و دوتا از دوستان شفیق رفتیم فیلم دعوت حاتمی کیا.
نکته جالب اینکه بزرگترین سالن سینمای مجموعه اریکه ایران در یک روز وسط هفته (یکشنبه) که روز قبل آنهم تعطیل بوده ، پر بود از جمعیت.با خودم می گفتم توی این رکود اقتصادی این روزها این استقبال نشان می دهد که سرمایه گذاری در تفریحات در ایران قابل توجه است . از طرف دیگر هم اگر سینما بتواند تولیداتی متناسب با سلیقه جامعه ارائه کند(مستقل از مباحث فرهنگی و تخصصی سینمایی آن) با مشکل تقاضا مواجه نخواهد بود.
سینما و تفریجات و سرگرمی از جمله خدمات و کالاهایی است که عرضه قادر است تقاضای خود را ایجاد کند.

نکته دیگر اینکه من نه منتقد سینمایی هستم و نه از سینما سر در می آورم . اما به عنوان یک بیننده عام که نقد های این فیلم را تا الان نتوانستم بخوانم. فکر می کنم مستقل از اینکه برایم عجیب است که حاتمی کیا در این فیلم از سینمای دفاع مقدس فاصله گرفته، داستان فیلم بشدت ضعیف بود.شاید برای امثال من نام حاتمی کیا مهمترین محرک برای دیدن فیلم بود و برای عده ای دیگر کلکسیون بازیگرها.

۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

پرواز

سال قبل روز 22 اکتبر از تهران رفتم پاریس و از پاریس دسلدورف.
در دوسلدورف هر دو سال یکبار نمایشگاه بسیار بزرگی جهت ارائه آخرین دستاوردهای صنایع پلاستیک، رنگ، لاستیک و صنایع جانبی برگزار می گردد تحت عنوان نمایشگاه "کا" که بسیار دیدنی و در خور توجه است.
اما نکته ای که می خواستم بگم بر می گردد به پرواز تهران – پاریس سال قبل . در هواپیمای ایرفرانس قبل از حرکت ، صندلی کنار من متعلق به آقایی میان سال بود که بقدری قبل از پرواز منقلب و مضطرب بود که نظرم را جلب کرد . با خودم کلنجار می رفتم که این آقا چرا اینقدر بی قرار است . می خواستم از او بپرسم که آیا مشکلی دارد؟ با خودم گفتم این فضولی است. حقیقتا فکرهای زیادی بسرم زد گفتم شاید عصبی است یا دارای مشکل مزاجی است حتی شایدم آدمربا ست. بهرحال ترجیح دادم چشمانم را ببندم و در آن سحر گاه که از روز قبل نخوابیده بودم کمی استراحت کنم. چند دقیقه بعد از آغاز پرواز ناگهان یکی از میهمانداران با اصطراب مرد را صدا می کرد چراکه او با صورت بروی زمین افتاده بود و در اندک زمانی اطراف ما همه در تلاش بودند که او را از حمله قلبی نجات دهند ولی اجل مهلتش نداد.
از آنروز هر بار یاد آن مرد و آن صحنه می افتم برایش فاتحه می خوانم. اگرچه حتی نفهمیدم ملیتش کجایی بود یا اینکه ایرانی بود یا خیر؟
الان در هواپیما از کوالالامپور دارم میرم تهران. تقویم سال قبل را مرور می کردم و دیدم از آن واقعه یکسال می گذرد. دریغ! چقدر فاصله بین حیات و ممات باریک است.
پی نوشت:
Ø هر چقدر تجربه سفرهای قبلی با ایران ایر نا خوشایند بود و منجر به این و این نوشته شد. این پرواز عالی است ، هم اینکه چند دقیقه تاخیر جزیی بیشتر نبود که اهمیتی نداشت و همین که کادر پرواز فوق العاده مودب و وظیفه شناس هستند.
Ø کاش می شد در آسمان هم به اینترنت دسترسی داشت و از همین جا مطالب رو توی وبلاگ پست کرد.

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

به کجا چنین شتابان؟

سروده معروف شفیعی کدکنی اینروزها دائم در فضای فکریم می گردد.
به کجا چنین شتابان؟ نمی دانم.
مملو از ایده ام و در انبوه فرصتها غرق. که مگو.
هیچگاه اوضاع چنین نبوده!

اما سخت ترین بخش کار تصمیم گیری است.
خدایا! چقدر تصمیمگیری سخت است.


پی نوشت:
# یادم نمی رود وقتی که مهندس غروی از ایران خودرو کنار رفت . می گفت اولین روز خانه نشینی دریافتم که چقدر اینکه مجبور نیستم دیگر تصمیم بگیرم لذت بخش است.

# تصویر از اینجا

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

از گوانجو 3

صاحبان کسب و کارهایی که دارای غرفه در نمایشگاه هستند عموما نام ایران برایشان آشناست و با احترام و علاقه برخورد می کنند. خب طبیعی هم هست چون در سطح نمایشگاه به وفور حضور ایرانیها که با جدیت مشغول مذاکره هستند مشهود است. نکته تلخ اینکه چند تا از دوستانی که تولید گر و صنعت پیشه هستند را تو نمایشگاه دیدم که می گفتند از دردسرهای تولید به تنگ آمده اند و به بازرگانی روی آورده اند.

در هتل موقع تسویه حساب یکی از پرسنل جوان از من پرسید شما کجایی هستید؟ در جواب این آقا پسر گفتم ایران. اول با عراق اشتباه گرفت و وقتی تاکید کردم که IRAN نه IRAQ برای این که ثابت کند متوجه شده شروع کرد صدای توپ و تفنگ و شلیک گلوله در آوردن بعد هم گفت رییس جمهور شما آقای نژاد هست. بهد از آن دختر جوان پشت پیسخوان هم گفت ببخشید پدر شما چند تا زن دارد؟! با تعجب جواب دادم خب : یکی.

گفت آخه استاد ما در کالج گفته ایرانیها دارای زنهای زیادی هستند.جواب دادم این مال قدیما بوده و الان جز اینکه در روستاها بطور محدودی دیده می شه .دیگر موضوعیت نداره.



پی نوشت:










  • دانش آموزان مقاطع تحصیلی دبیرستان و پیش دانشگاهی در مواقع نمایشگاه چون انگلیسی می دانند بطورت نیروهای داوطلب در ازاء دستمزد کمتر و با قراردادهای موقت به کمک برگزارکنندگان نمایشگاه، هتلها، رستورانها و ... می آیند و کارآموزی هم می کنند




  • تبلیغات منفی بر علیه ایران که با واقعیتها هم همخوانی ندارد آدم را خیلی عصبانی می کند




  • الان مالزی هستم

۱۳۸۷ مهر ۲۷, شنبه

از گوانجو 2


  • آدم اینجا احساس ناامنی می کند. همه جا پر از پلیس هست و پیامدهای محافظت در برابر دزدی بسیار مشهود است.تاکسیها بصورتی که در عکس پیداست خود را محافظت می کنند.در نمایشگاه هم افراد یونیفورم پوشیده ای دائما مواظب کیفهایی که صاحبان آنها ، آنها را رها کرده اند یا لب تابهایی مه غرفه دارها آنها را قفل نکرده اند هستند و مورتب مودبانه تذکر می دهند.



  • وقتی میهمان یک چینی هستید باید خودتان را آماده کنید که تا حد انفجار غذا بخورید آنهم غذاهایی که مزه آنها را دوست ندارید.

دیشب میهمان یکی از دوستان چینی بودم که برای چهار نفر به اندازه هفت نفر غذا سفارش داد و دائما هم اصرار داشت که باید بخوری.


مترجم این دوست عزیز هم می گفت چینیها اگر میهمانشان غذا نخورد خیلی ناراحت می شوند.


این چند وقت زندگی در مالزی و سفرهای مکرر به آسیای جنوب شرقی باعث شده بتونم غذاهای اینها را بخورم. ام اگر کس دیگری جای من بود احتمالا بعد از رستوران باید مستقیم می رفت بیمارستان.




  • مدیریت ازدحام جمعیت چینیها بی نظیر است .برای پیدا کردن آدرس یا هر گونه خدمات در محیط غول آسای این نمایشگاه هیچ مشکلی بو جود نمی آید.سیستم حمل و نقل شهری بی نظیر است. تاکسی فراوان و نسبتا ارزان است.مترو گوانجو از مترو تهران، سئول، کوالالامپور، تو کیو و وین که من تجربه کرده ام بهتر و تمیز تر است.در ساعت پایانی نمایشکاه هزاران تاکسی آماده سوار کردن انبوه جمعیت هستند.

۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

از گوانجو 1

بلاخره توانستم نوت بوک را به شبکه داخلی هتل وصل کنم و فارسی بنویسم.اما پیاده روی زیاد روزانه خستگی ببار آورده و مجال پای کامپیوتر نشستن را گرفته است.
اما :
  • با پرواز ایرایشیا پس از 4 ساعت پرواز از کوالالاکپور به گوانجو رسیدم .هواپیما ایرباس و همه چیز مرتب بود و تاخیر هم نداشت. این شرکت هوایی یکی از دستاوردهای مالزی در مدیریت هست طوریکه قیمتها بسیار نازل هست .من بلیط رفت و برگشت را حدود 370 دلار پرداخت کردم.
  • نکته جالب اینکه علارغم فاصله مکانی که ناشی از 4 ساعت پرواز هست بین کوالالامپور و اینجا تغییر زمان نداریم و ساعت هر دو جا یکی است.
  • فرودگاه گوانجو فوق العاده جدید،بزرگ و مدرن هست.پرسنل فرودگاه و سایر افرادی (مثل مسول اتوبوس)که خدمات ارائه می کنند بنسبت دفعه قبل که چین آمدم بهتر انگلیسی صحبت می کنند.
  • نرخ یک دلار تقریبا 6.67 یوآن هست.یک سیم کارت 130 یوآن و هزینه تاکسی از فرودگاه تا هتل (40 کیلومتر) معادل 400 یوآن. چنانچه از اتوبوس و یک کورس کوتاه تاکسی استفاده شود 40 یوآن کفایت می کند.
  • شهرسر سبز است و اتوبان ها ی بزرگ و خلوتی دارد رانندگی نسبتا منظم ولی در شهر ماشینها زیاد ویراژ و انحراف به چپ و راست دارند
  • تبلیغات به در و دیوار زیاد زده شده و حضور جنرال الکتریک در فرودگاه در بین تبلیغات محیطی نمود داشت.
  • برندهای آمریکایی و اروپایی بوفور یافت می شود. مثل مک دونالد، کی اف سی،پیترا هات،کارفور.

۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه

GUANGZHOU

Today morning, I have arrived in Guangzhou -China.I have to many things which am intersting to say .But I didnt find wireless internet and I am using my hotels room camputers which has not persian fonts.

anyway, I will write as soon as possible and this trip will fineshed on next sunday.

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

رابطه بحران و فراگیری

وقتی روی پایان نامه فوق لیسانسم کار می کردم ،مفاهیمی مثل بی ثباتی ، نوسانات اقتصادی، نا امنی اقتصادی و .... را عمیقا درک کردم .حالا که جهان با بحران مالی دست و پنجه نرم می کند شدیدا آنروزها را به یاد می آورم.

یکی از ویژگیهای یازارهای مالی و بورسهای مترقی دنیا ، فراگیری آنهاست. بگونه ای که عموم مردم با خرید داراییهای مالی سروکار دارند. طوریکه کم سواد ترین و غیر متخصص ترینها هم محاسبات مربوط ره بازدهی سرمایه گذاریهاشان را درک می کنند.عمق این موضوع تا حدی است که می بینیم در مناظره های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا دو نامزد دائما تاکید می کنند که همه ما سرمایه ها ، پس اندارها و درـمدهای مورد نیاز خود در زمان بازنشستگیمان را در بازارهای مالی گذاشته ایم و الان همه در برابر مهار این بحران مسولیم.درست مثل حساسیتی که مردم ما در اقتصاد ایران به قیمت طلا دارند.

از این روست که می بینیم وقتی متغیرهای اقتصادی رو به واگرایی می نهند از بی ثباتی و بحران اقتصادی یاد می شود و اقتصاد امریکا و بیشتر کشورهای دنیا آژیر خطر را به صدا در می آورند.

اما در اقتصاد ایران ملاحظه می شود که وقتی از اوایل سال 1383 بورس تهران با نزول سنگین شاخصها مواجه می شود، دولت دست به اقدام خاص حمایتی نمی زند.
علت این نوع واکنش دولت عدم فراگیری و جایگاه نازل بورس در اقتصاد خانوارهای ایرانی است.
در حالیکه دولت در خصوص بحران در قیمت ملک، میوه و تره بار، خودرو، سوخت و ... و حتی بحران صندوقهای قرض الحسنه رفتار دیگری از خود نشتن میدهد.

نکته جالب اینکه اقتصاد ایران در دوره معاصر همواره تورمی بوده و دغدغه دولت مبارزه با افزایش قیمتها بوده است . درحالیکه اقتصاد امریکا بعد از بحران 1929 ترتیباتی برای جلوگیری از ضرر مردم در مواقع کاهش قیمتها را آماده نموده است . مثلا بیمه املاک در برابر کاهش قیمتها.
باید دید اگر اقتصاد ایران کاهش شدید قیمت املاک را تجربه کند .آنگاه دولت چه خواهد کرد؟

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

از کوالالامپور

ساعت 13:30 بوقت کوالالامپور سالم به مقصد رسیدیم. خدا را شکر.
پست قبلی دارای خطاهای تایپی و انشایی هست که ترجیح دادم اصلاحش نکنم.


تا بعد...............

۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه

از فرودگاه امام

از فرودگاه امام می نویسم.
  • ساعت 16 بفرودگاه رسیدم. راننده تاکسی سیر و سفر در تمام مسیر سعی کرد آدام مودبی باشد و هنگام دریافت کرایه علیرغم اینکه قبض 14 هزارتومان کرایه را نشان می داد گفت کرایه من 20 هزار تومان است!
  • پرواز ساعت 18:45 است. تمام تشریفات توسط پرسنل ایران ایر و پلیس گذرنامه خوب انجام می شود و من بدون دغدغه ساعت 18:15 بسمت گیت مربوط به پرواز می روم.روی کارت پرواز گیت 13 را نشان می دهد اما تابلو گیت 12 .
  • پس از نیم ساعت معطلی کنار گیت 12 از مسول گیت می پرسم.اگر فکر می کنید که تاخیر دارد من بروم و در محل پذیرایی مسافرین هما کلاس که بودم، منتظر بمانم. می گوید:برو.
  • ساعت 20 هست . بلندگوی فرودگاه هر 15 دقیقه به خواهران محترم تذکر می دهد که حجاب اسلامی را رعایت کنند . اما نمی گوید که پرواز ما تاخیر دارد یا نه؟
  • از بس فوتسال ایران و اکراین را دیدم و آخرین شماره شهروند را خوندم خسته شدم.میرم توی فروشگاههای فرودگاه .کارمند بخش صنایع دستی ا موبایلش حرف می زند و بدون توجه به اطرافیان از فحشهای ناموسی در مکالمه اش مرتب استفاده می کند.آقایی پا به سن گذاشته ، حیران او را می نگرد.
  • 20:15 بلند گوی فرودگاه با عرض پوزش خواهی اعلام می کند پرواز در ساعت 22 بر گزار می شود.
  • الان که می نویسم . ساعت 22:50 دقیقه هست. بدون هر اعلامی تابلو نشان می دهد پرواز در ساعت 24 برگزار می شود.
  • میز کامپیوتر قسمت پذیرایی بیزینس کلاس صندلی ندارد.حدود یکساعت است که دارم با اون توی اینترنت می چرخم.کمرم درد گرفته و باید برم بشینم!
  • دعا کنید این پرواز سالم به مقصد ما را برساند.

۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه

مدیر سرگردان

اینروزها در مباحث مدیریت از رهبری و رهبران زیاد صحبت می شود . در ایران نقش رهبری بنگاههای اقتصادی بعهده مدیران عامل است.
شرط اصلی رهبری اینست که رهبر بداند که مقصد کجاست . متاسفانه در فرایند عزل و نصب مدیران بیشتر مدیران این تغییرات را در حد یک تعویض شغل میبنند و تصور صحیحی از مقصد ندارند.
به همین دلیل است که بنگاههای اقتصادیی که مرتبا دچار تغییر مدیریت می شوند آرام آرام فقیر و فقیر تر می شوند.