۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

کهنه سرباز


کتاب کهنه سرباز را در چند روز گذشته دست گرفتم و به پایان رساندم. کتاب خاطرات سیاسی و نظامی سرهنگ ستاد غلامرضا مصور رحمانی است که در طول دوران کاری خود جاهای مختلفی از جمله بانک صادرات را تجربه کرده است.


کتاب از زوایا مختلفی کتابی در خور خواندن است . اما نکته جالب آن برای من این بود که بنظر می رسد فرهنگ کاری و بروکراسی جامعه ایرانی طی 70 سال اخیر تغییر چندانی پیدا نکرده است و متاسفانه تلاش برای تعالی سازمانه همواره در برخورد با موانعی که( انسانهای خودخواه و فرصت طلب که تنها به منافع شخصی خود می اندیشند ) ایجاد می شده است برخورد می کرده اند ناکام و ابتر باقی می ماندند.


در بعضی شرکتها بی اعتنایی به تاثیرگذاری رهبری بنگاه اقتصادی در سرنوشت شرکت از سوی سهامداران آتقدر جدی است که انسان حیرت می کند.
بسیاری از اقدامات که معطل مانده و یا اندیشه هایی که در سازمان جاری شده فقط و فقط ناشی از کیفیت رهبری سازمان است و البته خرابیها و نا کارآمدیها هم محصول این علت نامبارک است. به قول سعدی:
گلّه ما را گِله از گرگ نیست کاین همه بیداد شبان می کند

قهرمانان خاموش

من واژه قهرمانان خاموش را دوست دارم . چون جوامع بشری در دل خود قهرمانان خاموشی را پرورش می دهند که بیشترین زحمات را می کشند و کمترین ادعاها را دارند.
روزی در جشن بازنشستگی کارکنان شرکت به خانواده آنها گفتم که باید از روز بعد همواره آیت ذهن تک تک شما باشد که پدران زحمتکش شما قهرمانان خاموشی بوده اند که سالها با فراز و نشیبهای زیادی دست و پنجه نرم کرده اند و اکنون به دوره ای از عمر خود پا می گذارند که وقت به فراموشی سپردن ناملایمات دیروز است. مردانی که در شرایط سخت کاری خوزستان و توی بحبوحه های زمانی مختلف از جمله دوران سخت کار در زمان جنگ تحمیلی نگذاشتند چرخهای کارخانه از حرکت باز به ایستد و شاید هیچ کس حتی خدا قوت هم به آنها نگفت. حداقل شما همسران و فرزندان این قهرمانان خاموش مسیر پیشرو را بر آنان گوارا سازید.
در جایی دیگر در جمع پرسنل شرکتی گفته ام که نیروی انسانی در سازمانها سرمایه نیست. بلکه نیروی انسانی شایسته در سازمانها سرمایه است. یعنی همان قهرمانا خاموشی که بی هیچ ادعایی صمیمانه تلاش می کنند تا سازمانشان در مسیر تعالی قرار گیرد.
دو بیت زیر شاید آبی باشد بر آتش نامهربانی هایی که افراد چاپلوس و تنبل سازمانها ایجاد می کنند:
ای همه گفته هیچ ناکرده هیچ ناکرده ادعا کرده
راه با پای دیگران چو جرس رفته و پر صدا فضا کرده

عملکرد شفاف

امروز در محضر عزیزی بودم که نقل قول پر مغز وی از مرحوم عالی نسب بسیار عمیق و شنیدنی بود. می گفت مرحوم عالی نسب همواره متذکر می شد که در مسولیتهای اجرایی خود بگونه ای کار و رفتار کنید که گویی مقر شده است که کارنامه شما را دشمنتان بنویسد.

سخن مهمی است چون : مگر نه اینست که کارنامه موفق در گرو شفافیت عملکرد مالی و مدیریت شماست !

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

مدیریت منابع انسانی (2)




دوست عزیزی در رابطه با پست قبلی کامنت گذاشته اند که:






سلام ، نگاه به مقوله منابع انسانی نگاه بسیار زیبایی است اما نکته آنجاست که متاسفانه مدیریت منابع انسانی معمولا به مدیرانی که تخصص دیگری ندارند واگذار می شود و در حد کارگزینی با آن برخورد می شود.به هر حال مدیرانی که در این پست مشغول به کار می شوند باید از شخصیت هرمس برخوردار باشند و بتوانند یک همذات پنداری با کارکنان خود داشته باشند تا به واسطه نگاه مدیریتی که ایجاد شده است کارکنان را با سازمان و مدیریت کلان همراه سازند.








واقعیت اینست که با نظر ایشان موافقم . یعنی عمدتا مدیران منابع انسانی سازمانهای ما متخصصین این حوزه نیستند . یعنی دروس دانشگاهی آنرا یا موضوعات مرتبط مثل روانشناسی نیروی کار، نظامها ی پاداش دهی و .. نیاموخته اند. ایشان عمدتا افرادی هستند که در بهترین حالت با ضوابط و مقررات مربوط به کارگزینی و حقوق مزایا آشنا هستند.( اگر موردی هم یافتید که با کارگزینی و حقوق و مزایا هم آشنا نبود که وا ویلا ست)




این در حالیست که اگر به بازار کار نگاه کنیم . الان عرضه بر تقاضا فزونی می کند. یعنی برای انتخاب یک پرسنل جدید کارفرما قادر است افراد با کیفیت بالاتری را در حقوق و مزایای مشابه به خدمت بگیرد. در این چارچوب به منظور انتخاب مناسب و کیفی نیروی انسانی شما باید مدیر منابعانسانی مناسبی داشته باشدی تا بتوانید یکی از مهمترین منابع سازمانی خود را پالایش کرده و ارتقائ کیفی را در آن شاهد باشید.








باید اضافه کنم این دوست عزیر گفته اند مدیر منابع انسانی باید از شخصیت هرمس بر خوردار باشد. شاید این عبارت برای برخی از خوانندگان این وبلاگ مانوس نباشد. شخصیت هرمس یکی از انواع آرکیتایپهایی است که بر اساس متدولوژی دکتر یونگ (پدر روانشناسی نوین) به گروهی از افراد اطلاق می شود دارای نیرو و توانایی برقراری ارتباط کلامی قوی و جذابیت شخصیتی به همراه روابط عمومی قوی می باشند.که قطعا مدیران منابغ انسانی بر خوردار از این ویژگی بسیار ارزشمند می باشند.


توی پرانتز اضافه کنم که اطلاعات من در مورد این شخصیتها و آرکیتایپها اندک است .


۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

مدیریت منابع انسانی

روزنامه را که ورق میزنی در این ایام که بنظر می رسد بازار کار از رونق چندانی برخوردار نمی باشد تک و توک آگهیهای استخدام می بینی که مدیر منابع انسانی را جستجو می کنند.
در این سالهای اخیر کمتر شده است که بتوان مدیری متخصص در امر مدیریت منابع انسانی یافت. این در حالیست که سایر تخصصها مثل تخصصهای فنی، مالی و ... علیرغم جایگاه مهمشان در برابر انتخابهای پیش رو، باز قدرت انتخاب بیشتری را بدست می دهند.
شاید بخشی از این فقر در یافتن مدیر منابع انسانی ناشی از عدم توجه به مقوله مدیریت منابع انسانی در بنگاههای اقتصادی باشد که بالقوه طرف عرضه این بازار را تحریک نماید.
این در حالیست که تمامی مقولات مهم در امر اداره بنگاههای اقتصادی مثل رهبری، بهبود فرایندها، فرهنگ سازمانی، حرکت به سمت تحول، توسعه و هرچه که باعث افول یا اوج سازمانها می شود در گرو انسانها ست یعنی یکی از منابع اصلی هر سازمان که شاید بتوان گفت ما در سطح اداره بنگاههای ایرانی دارای دو چالش نامناسب باشیم. اول فرهنگ کاری نامناسب و دوم بی توجهی به مدیرت منابع انسانی.

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

از ايميلهای رسيده

با تشکر از دوست ارجمند آقای سلیم پور
خودرا مجبور به پیشرفت کنید
ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما آب های اطراف ژاپن سال هاست که ماهی تازه ندارد. بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری، بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند. ماهیگیران هر چه مسافت طولانی تری را طی می کردند به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول می کشید.
اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید ماهی ها، دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این ماهی را دوست نداشتند.برای حل این مسئله،شرکت های ماهیگیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند. آن ها ماهی ها را می گرفتند آن ها را روی دریا منجمد می کردند. فریزرها این امکان را برای قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب بمانند.اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست نداشتند. بنابر این شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی را در مخازن آب نگهداری می کردند. ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند. آنها خسته و بی رمق ، اما زنده بودند.
متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. زیرا ماهی ها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند. باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. پس شرکت های ماهیگیری به گونه ای باید این مسئله را حل می کردند. آنها چطور می توانستند ماهی تازه بگیرند؟ اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید ، چه پیشنهادی می دادید؟ پول زیاد
به محض اینکه شما به اهدافتان می رسید مثلاً «یافتن یک همراه فوق العاده خوب ، تأسیس یک شرکت موفق ، پرداخت بدهی هایتان یا هر چیز دیگر»
ممکن است شور و احساساتتان را از دست بدهید و دیگر به سخت کار کردن تمایل نداشته باشید ، لذا سست می شوید.
شما همین موضوع را در مورد برندگان بخت آزمائی که پولشان را به راحتی از دست می دهند، کسانی که ثروت زیادی برایشان به ارث می رسد و هرگز موفق نمی شوند و ملاکین و اجاره داران خسته ای که تسلیم مواد مخدر شده اند، شنیده و تجربه کرده اید.
این مسئله را رون هوبارد در اوایل سال های ۱۹۵۰دریافت:" بشر تنها در مواجه با محیط چالش انگیز به صورت غریبی پیشرفت می کند " منافع و مزیتهای رقابت شما هر چه با هوش تر، مصرتر و با کفایت تر باشید از حل یک مسئله بیشتر لذت می برید. اگر به اندازه کافی مبارزه کنید و اگر به طور پیوسته در چالش ها پیروز شوید ، خوشبخت و خوشحال خواهید بود.
*************************************************** چطور ژاپنی ها ماهی ها را تازه نگه می دارند؟ برای نگه داشتن ماهی تازه شرکت های ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری ماهی در قایق ها استفاده می کنند اما حالا آن ها یک کوسه کوچک به داخل هر مخزن می اندازند. کوسه جندتایی ماهی می خورد اما بیشتر ماهی ها با وضعیتی بسیار سر زنده به مقصد می رسند. زیرا ماهی ها تلاش کردند.
توصیه :- به جای دوری جستن از مشکلات به میان آن ها شیرجه بزنید .- از بازی لذت ببرید.- اگر مشکلات و تلاش هایتان بیش از حد بزرگ و بیشمار هستند تسلیم نشوید ، ضعف شما را خسته می کند به جای آن مشکل را تشخیص دهید .- عزم بیشتر و دانش بیشتر داشته و کمک بیشتری دریافت کنید.- اگر به اهدافتان دست یافتید ، اهداف بزرگتری را برای خود تعیین کنید .- زمانی که نیازهای خود و خانواده تان را برطرف کردید برای حل اهداف گروه ، جامعه و حتی نوع بشر اقدام کنید .- پس از کسب موفقیت آرام نگیرید ، شما مهارتهایی را دارید که می توانید با آن تغییرات و تفاوتهایی را در دنیا ایجاد کنید .- در مخزن زندگیتان کوسه ای بیندازید و ببینید که واقعاً چقدر می توانید دورتر بروید شنا کنید.

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

باز این چه شورشی است که در خلق عالم است


محرم یکبار دیگر فرا میرسد و فرصتی را ببار می آورد تا بیاندیشیم و بیاموزیم که راه و رسم آزادگی چگونه است.


امام حسین (ع) می فرماید: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .


باشد تا بار دیگر بکوشیم که آموزه های بزرگان دینمان را برگیریم و آیت اذهانمان سازیم.

از ايميلهای رسيده



آغاز به مردن

(ترجمه از احمد شاملو)



به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی

اگر سفر نكنی،

اگر كتابی نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،

اگر از خودت قدردانی نكنی.



به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی

زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،

وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.



به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی

اگر برده‏ی عادات خود شوی،

اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …

اگر روزمرّگی را تغيير ندهی

اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی،

يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.



تو به آرامی آغاز به مردن مي‏كنی

اگر از شور و حرارت،

از احساسات سركش،

و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،

و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند،

دوری كنی . .. .،



تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی

اگر هنگامی كه با شغلت،‌

يا عشقت شاد نيستی،

آن را عوض نكنی،

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،

اگر ورای روياها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی

كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ات

ورای مصلحت‌انديشی بروی . . .



-امروز زندگی را آغاز كن!

امروز مخاطره كن!

امروز كاری كن!

نگذار كه به آرامی بميری!

شادی را فراموش نكن

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

سرم شلوغ است




از چه روست که بعضی مدیران مشخصا وقت کم می آورند، در حالی که کارکنانشان مشخصا کار کم می آورند؟


خوشبختانه سازمان ما که اینطوری نیست.
اما واقعا اینروزها خیلی شلوغ پلوغ شده! گاهی ساده ترین کارها هم از برنامه روزانه ام حذف می شود. امروز صبحانه و ناهار صرف نشد و حوالی ساعت 16 وقتی چشمم کمی سیاهی رفت ، فهمیدم اوضاع خراب است.
گله ای از کسی نیست ، از وضعیت لذت هم می برم چون از روند پیشرفت امور ناراضی نیستم .
فقط از خودم گله دارم که نمی توانم بیشتر از این اینجا بنویسم و دوم اینکه خودم به همه توصیه میکنم فرصتهایی را برای تفکر اختصاص دهید و غرق در روزمرگی نشید. اما خودم دارم گرفتارش می شوم.
به هر حال خدا را شکر که حرکت به سمت تعالی چنان به انسان گرمی می دهد که خستگی را حس نمی کنی.

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

فشارهای روانی مدیران

مدیر (البته از نوع متعهد آن) در تلاش است سازمان خود را از شرایط موجود به سطح کیفی بالاتر ببرد.
نتیجه این تلاش با شاخصهای کمی قابل اندازه گیری است.صورتهای مالی شرکت و ساده ترین شاخصها مثل اندازه مقداری تولید، مقدار کمی محصول فروش رفته، ارزش فروش و... به سادگی نشان میدهد بین دو دوره سازمان چه وضعی داشته است. حال اگر سازمانی خود را با ابزارهای کامل تری مثل EFQM اندازه گیری کرده باشد. خوب است چون می تواند تصویر بهتری از موقعیت خود و کوششهایش ارائه نماید و راه پیشرو را مطلوبتر بپیماید.
این میل حرکت بسمت تعالی و بهتر شدن، در کنار سایر چالشهایی که هر بنگاه اقتصادی بعضا با آن در حال دست و پنجه نرم کردن است . مثل بیرحمی حاکم در بازار، رقابت با رقبا، حفظ بازار و ممانعت از تحلیل قوای در بازار ، پیش بینی فضای کسب و کار در کنار چالشهای درون سازمانی مثل ساماندهی گردش نقدینگی، بهبود فرایندها، پاسخگویی به نیاز کارکنان و... بعضا می تواند بسته به نوع بنگاه از موضوعی برای اندیشه تا چالشی برای تصمیم گیری دشوار و حتی تا مشکلی بغرنج باعث فشار روانی در مدیران گردد.
بی شک مدیران سازمانها در معرض این فشارهای روانی هستند و البته آسیب هم می بینند.

محاسن کارگاه خود ارزیابی

در حال برگزاری کارگاه خود ارزیابی EFQM هستیم. از این طریق داریم بررسی می کنیم که اوضاع سازمانمان چگونه است؟
البته توقع بالا نیست! چون شرکت پیش از این چندان در معرض اینگونه مباحث کیفی و ابزارهای مدیریتی نبوده است.
اما دستاوردهایی دیگر نیز حاصل می شود.
میفهمی که تا کنون اقدامات فاقد چه زوایای مبهمی برای سازمان بوده.
چه کسانی آماده گی پذیرش مسولیتهای بیشتر را دارند.
چه کسانی بی علاقه هستند؟
چه حجم کاری را پیشرو داری؟
...
و غصه می خوری که چرا، ساده ترین و بدیهی ترین اصول شرکتداری، اینقدر مهجور و فراموش شده اند؟!

مدیریت ازدحام جمعیت

همیشه برایم مدیریت ازدحام جمعیت جالب بوده است . اینجا و اینجا هم پیش از این در باره اش نوشته ام.
سالن اجتماعات برج میلاد با ظرفیت 1800 نفر آنهم وقتی مراسمی مثل کنسرت در آن برگزار گردد. باید آمادگی مدیریت درستی در خصوص ازدحام جمعیت بوجود آید.
دیشب با خوانواده رفتیم کنسرت احسان خواجه امیری که در سالن اجتماعات برج میلاد برگزار می شد. جمعیت زیادی مراجعه کرده بود، تعداد انبوه خودرو، بازرسی بدنی مردم و سایر اقدامات بطور مناسب و بدون دردسری انجام می شد و خوشبختانه نشان می داد که در اینخصوص بخوبی کار شده است.
شاید این بار از جمله معدود دفعاتی بود که جمعیتی بالغ بر 1600-1700 نفر یکجا جمع می شدند و همه چیز بخوبی انجام می شد و خبری هم از بی ادبی و پرخاش نبود!

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

ارزشهای سازمانی

در تدوین استراتژیهای شرکتهای ، پس از رسیدگی به مقولاتی چون آرمان و اهداف ؛ اغلب نوبت به تدوین ارزشهای سازمان می رسد. معمولان تیم رهبری شرکتها دوست دارند در این جا حیلی حرفهای خوب خوب بزنند و تمامی خصایص خوب دنیا را داشته باشند.
البته عیبی هم ندارد .
اما مشکل از اینجا شروع می شود که فقط در حد کاغذ باقی می ماند و یا حداکثر تدیل به چند تابلو می شود که در محلهایی از شرکت نصب می شود.
مثلا در شرکت ما ارزشهای سازمانی با امضاء مدیرعامل قبلی هنوز به دیوارها آویزان است. ( تا اینجای کار ایرادی ندارد).اما کسی هم نیامده که بگوید از آنجاکه در هر زمانی استراتژیهای شرکت باید مورد تایید مدیرعمل یا رهبر سازمان باشد ( چون او بایست نگران و پیگیر تحقق و استقرار مفاد مربوطه باشد) ، پس باید یا به تایید مدیر جدید برسد و یا ویرایش شود.
اصلا بیم آن می رود که کسی آن تابلوها را دیده باشد و ببیند!

بنابراین اغلب ارزشهای سازمان مهجور باقی می مانند.

در یکی از تجربه هایی که داشته ام ، تلاش کردیم ارزشهای سازمانی را در سطح سازمان ترویج کنیم. برای اینکار کارتهایی را چاپ می کردیم و در اختیار پرسنل قرار می دادیم، مسابقه و امتحان برگزار می کردیم و به نفرات برتر جایزه اهداء می کردیم و حتی ماهانه از مدیران ارشد در گزارشهایشان سوال می کردیم که برای تحقق ارزشهای سازمانشان در ماه قبل چه کرده اند.
با این حال بازهم شرایط چندان دلچسب نبود!

اخیرا به نمونه ای از اقدامات موثر در زمینه پاسداری از استقرار ارزشهای سازمان برخوردم که برایم جالب بود.

شرکت
یونیلیور که یکی از بزرگترین شرکتهای پخش دنیاست و در ایران هم فعال است.(همان شرکتی که چای لیپت.ن . صابون داو و... را پخش می کند) به تمامی پرسنلش در سطح دنیا پس از تبیین ارزشهای سازمانی ؛ تلفن هایی را اعلام کرده که اگر کسی به مصادیقی از عدول از ارزشهای سازمانی در عمل افراد ( در هر سطحی) و اقدامات شرکتی برخورد نمود، بتواند به این مرکز اعلام نماید.
پس یعنی پاسداری از ارزشهای سازمان تا این قدر برای تیم رهبری می تواند مهم باشد.

جالب اینکه این تلفنها مربوط به مرکز تلفنی است که در واقع یک سامانه تلفنی 24 ساعته است و تعداد زیادی اپراتور به زبانهای متنوع دنیا آماده دریافت تلفنها هستند. این مرکز تلفن متعلق به شرکتی است که پیمانکار تعداد زیادی شرکتها مثل یونیلور است برای رسیدگی به اقداماتی از این دست!

۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

عملکرد درخشان

از کتاب : بهتر از خوب


همه شرکتها فرهنگ دارند و بعضیها انضباط. اما شمار شرکتهایی که فرهنگ انضباط دارند اندک است و اگر کارکنان شرکت پرورده و منضبط باشند، سلسه مراتب لازم نیست. اگر فکر منضبط داشته باشیم بی نیاز از بروکراسی خواهیم بود و اگر کارهای ما سنجیده و منضبط باشد بی نیاز از کنترلهای اضافی خواهیم بود. اگر فرهنگ انضباط با اخلاق کارآفرینی ترکیب شود معجزه ای به نام عملکرد درخشان پدید می آورد.

رواج بی اخلاقی

بخش کامنتها در وبلاگ کارکردهای متفاوتی دارد. از جمله در معرض نقد قرار گرفتن نوشته ها.
اما بعضا کامنتها رنگ و بوی دیگری پیدا میکند. مثلا بعضی ها از وضع موجودشان شکایت می کنند یا اینکه کمک فکری می طلبند.
وجه عمده اکثر کامنتها اینست که عمدتا کامنت گذار خود را معرفی نمی کند در حالیکه صاحب وبلاگ را فراتر از نوشته هایش می شناسد.
بعضا به مواردی هم بر می خوریم که فرد کامنت گذار، صفحه کامنت را محلی برای خنک شدن دلش می یابد و احتمالا حرفهایی را که قادر نیست رو در رو بیان کند و با چاشنی خشونت هدیه میکند.شاید که کمی خشمش فرو نشیند.

البته نکته اخیر برای وبلاگ نویسی که با نام واقعی خود می نویسد و خود را و نوشته هایش را در معرض عمومی قرار می دهد، قاعدتا حل شده است و نباید مایه دلتنگی شود. اما افسوس که گویی رواج بی اخلاقی درد مشترک اینروزهای جامعه ماست.

عید بر شما مبارک


۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

جهت انبساط خاطر


در پایان یک روز کاری ، دیدن این تصویر لبخند را به صورت هدیه می کند.

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

هزینه برق و حذف یارانه ها

فیش برق منزل ما دریافت شده است. یارانه پرداختی توسط دولت 029و114و1 ریال و سهم مشترک 985و213 ریال تعیین شده است.
یعنی حدود 5.5 برابر بیشتر از مبلغ پرداختی مشترک!
خب! تفاوت خیلی فاحش هست.ولی در بازار انحصار در عرضه که یک عرضه کننده هست و متقاضایان بیشمارٰ چه انتخاب جدیدی مگر می شود داشت؟
مگر می شود تولید کننده انحصاری را ارزیابی کیفی کرد. مثلا از کجا معلوم این قیمت تمام شده همرا با کارایی است . شاید کلی هزینه سربار و هزینه غیر ضروری در دل قیمت تمام شده نشسته باشد. خسارت شبکه فرسوده و مستهلم را در این شرایط چه کسی می پردازد؟
الان که سوبسیدی برق می خریم شاید بحثی تباشد اما وقتی که سوبسیدها حذف شد اوضاع چه خواهد شد؟

لواسان


این عکس با دوربین موبایل از کوچه پس کوچه های لواسات گرفته شده است.

۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

مبارزه با ترافيک و آلودگی هوا






عکسهای فوق مربوط به ایستگاههایی است که بوفور در شهر پاریس یافت می شود و شما می توانید با پرداخت هزینه ای اندک دوچرخه های شارژری اجاره کنید و از نقطه ای به نقطه ای دیگر بروید و دوچرخه را لازم نیست از ایستگاهی که گرفته اید به آنجا باز پس برید.
اینکه دوچرخه ها شارژی است باعث می شود طیف بیشتری از مردم بتوانند از آن استفاده ببرند. درضمن ایجاد مسیرهای مخصوص دوچرخه و احترام و احتیاط بسیار چشمگیر رانندگان و سایل نقلیه موتوری حائز توجه است.
در تهران هم در منطقه خیابان دماوند شهرداری طرح مشابهی آغاز کرده است که امیدوارم همه گیر شود.

عيد بر شما مبارک



خویش فربه می‌نماییم از پی قربان عید
کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می‌کشد




مدتی است توفیق نوشتن حاصل نمی شود. دلیل موجهی هم در دست نیست! مبارکی اعیاد پیش رو ، مایه ای شد که دوباره همت کنم و نوشتن از سرگرفته شود.




۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

بانکداری الکترونيکی


اينروزها مرکز توجه من بانکداری الکترونیکی است و وضعیت استراتژیهای کلان ایران را مطالعه می کنم.

در این بین برخی از تصاویر هم حسابی گویای تحولات آینده است!

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

اتکاء به تکنولوژی

وابستگی به بهره گیری از امکانات تکنولوژیکی هم تبعات خاص خود را دارد.

از سال 1385 که یکبار تمامی اطلاعاتم از روی کامپیوتر از بین رفت تا الان دائما هفته ای یکبار با دقت اطلاعاتم را در جایی دیگر ذخیره می کنم و از هر گونه ریسکی در مورد کارهایی که با نرم افزارها می شود انجام داد و از آن بقدر کافی اطلاع ندارم پرهیز می کنم.
از هشت ماه قبل با مشکلاتی با ویندوز دست و پنجه نرم می کردم و دوستان فنی دائم یادآوری می کردند که لازم است ویندوز را عوض کنم و من هم زیر بار نمی رفتم. روز پنجشنبه نا گزیر تسلیم تعویض ویندوز شدم. با دقت آخرین بک آپ را گرفتم و عملیات تعویض ویندوز و ... توسط همکاران ارجمند آغاز شد. تمام روز پنجشنبهو جمعه را صرف برگرداندن اطلاعات به شرایط جدید شدم و همه چیز خوب بود الا یک مسئله مهم!
اطلاعات 2.5 ماه اخیر که روی اوت لوک بوده بر نمی گردد!
حسابی کلافه شده ام. کسی می تواند کمک کند تا اطلاعات ذخیره شده روی آرشیو و فایل اوت لوک را مجددا کامل برگردانم؟

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

بدون شرح


تصویر از اینجا

اهمیت برنامه کاری روزانه

جابجایی منابع آنچنان که می نماید ساده و بی زیان نیست، شما منابعی - تولیدی ، مدیریتی و یا وقت خود - را از جایی دریغ می دارید و به جایی دیگر تخصیص می دهید.در این میان ، وقت رهبران از ویژگی برجسته ای برخوردار است.گذران این وقت برای کارکنان، ارزش نمادین دارد و آنها از روی مقدار وقتی که به هر موضوع اختصاص می دهید به میزان اهمیت آن پی می برند .بنابراین، دگرگونی استراتژیک نه از مقامهای بالای سازمان که از دفترچه تقویم شما آغاز می گردد.

از کتاب تنها بی پروایان پایدارند

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

عوامل غیر منتظره ، اما موثر بر طرحهای سرمایه گذاری

فرصتی پسش آمد تا از کارخانه ای که بر اساس طرح توجیه فنی - اقتصادی قویی ساخته شده بود بازدید کنیم. کارخانه ای حساب شده و بزرگ!
اما بدون تولید!؟
سرمایه گذار با تاسف می گفت که در بخش تحقیق و توسعه از مفاد قرارداد عدول کرده( پا را فراتر گذارده) و همین موضوع باعث شده که طرف خارجی از ادامه همکاری و ارائه دانش فنی امتناع ورزد.

نکته ای که در فرایند بررسیهای طرحهای سرمایه گذاری گاهی ریسک آن را نمی سنجیم!

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

نقطه چرخش راهبردی

....در میانه سال 1985 و در حالیکه این حالت سرگردانی نزدیک به یکسال ادامه داشت، من [اندرو گرو] در دفتر کارم نشسته بودم و با رئیس هیات مدیره و مدیرعامل "گردون مور" وضع نابسامان شرکت را بررسی می کردیم.روحیه و حال خوشی نداشتیم.چشمم به بیرون پنجره ، در دوردست، به پره های چرخ فلکی افتاد که در بوستان سرگرمیهای " گریت آمریکا" می گردید. به سوی گوردن برگشتم و پرسیدم اگر ما را اخراج کنند و مدیرعامل تازه بیاورند، به نظر تو او چه خواهد کرد؟گوردن بیدرنگ پاسخ داد : شرکت را از دست حافظه[ مهمترین محصول تولیدی اینتل در آن مقطع ] رها خواهند کرد. مدتی با حالت کرخ به وی خیره شدم و پس از آن گفتم: چرا شما و من از در بیرون نرویم، برنگردیم و خودمان انجامش ندهیم؟


...
...
در خلال بحران کسب و کار "حافظه " بود که من معنای نقطه چرخش راهبردی و راه رویارویی با آنرا آموختم. این گرفتاریها از من مدیری آبدیده تر و بهتر ساخت. من یاد گرفتم که نقطه چرخش راهبردی تنها یک نقطه نیست- کوششی دراز مدت و طاقت فرساست.



از کتاب: تنها بی پروایان پایدارند

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

تندیس شویم







ارتقای ظرفیت وجودی




مشکل تویی!

با یکی از دوستان( که مشاور سیستمهای مدیریتی است) نشسته ایم . او در حال معرفی برنامه مدیریتی (ویرایش جدید خود) است که بر اساس آن می خواهیم به استراتژیهای سازمان سر و سامان دهیم.

با گلایه به او می گویم در شرکتی قراردادی بسته شده که درآمد فروش کالا و خدمات در قرارداد پیمانکار دریافت 20درصد پیش و 80 درصد پس از پایان و تحویل کار است. به موازات همین پیمانکار قرارداد خرید تجهیزات را برای این پروژه به صورت 40 درصد پیش پرداخت و 60 درصد ده روز پس از تحویل کالا منعقد کرده است. حجم ریالی قرارداد چند میلسارد تومان است و پیمانکار نقدینگی لازم را نداشته و عملا در اجرا در برابر هر دو طرف بدقولی کرده است و ...

دوست عزیز لبخند عاقل اندر ... به من می اندازد و می گوید خب مشکل تویی!
چون سایر مدیران در گیر و دار کار به این جور مسائلی مثل جریان نقدینگی توجه نمی کنند که!

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

چگونگی رفتار با افراد بدقلق


اینروزها چند جلد کتاب و چند ادکلن جدید از دوستان هدیه گرفته ام، که هر دو را دوست دارم. اما کتاب یه چیز دیگه هست.


دوست عزیزی یک جلد کتاب به من هدیه داده است با عنوان: چگونگی رفتار با افراد بدقلق، از سرفصلهای آن پیداست که کتابی در خور توجه است.

این کتاب هم در مسیر کمک به افزایش و رشد ظرفیت وجودی افراد به تحریر در آمده است.

در اینجا هم مطالب بیشتری در مورد آن می توانید مطالعه کنید.

نیازهای معیشتی

تئوری مازلو ناظر بر اینست که انسانها سطوحی مختلف از نیاز را دارند که براساس میزان درآمدشان ارتقاء می یابد. این نیازها از سطوح پایین به یالا عبارتند از:نیازهای زیستی و معیشتی-نیازهای امنیتی و اجتماعی-نیازهای خودشکوفایی و احترامی.

متاسفانه در بسیاری از شرکتها مدیران با این موضوع دست و پنجه نرم می کنند که حتی در سطوح مدیریتی مشکلات زیستی و معیشتی همکارانشان جدی است و ساختار مالی شرکتهایشان هم توان رسیدگی به موضوع را به ایشان نمی دهد.

تخریب برای ماندن

ساختن برای ماندن کتابی است که آنرا چند بار با اشتیاق مطالعه کرده ام. کتاب گزارش یک تحقیق شش ساله است در خصوص رمز گشایی از دلایل موفقیت تعدادی از شرکتهای سرآمد.
واژه ساختن برای ماندن آنقدر در ذهن من جا بازکرد، که بسیاری از اوقات کوششهای مدیریتی را در راستای محقق و نهادینه نمودن دستاوردهایی برای شرکت دانسته ام که سرآمدی و تعالی جویی را برای آنها ممکن سازد.
اما بنظر میرسد برخی از تیمهای مدیریتی تخریب برای ماندن را برگزیده اند. من نتایج عملکرد مدیرانی در دو سال اخیر در یکی از شرکتهای بورسی رابر اساس گزارشهای منتشره خوانده ام. دارم با چشمانم به وضوح افول شرکت را می بینیم. میزان تولید این شرکت حتی از دوران جنگ تحمیلی هم پایین تر آمده است و با یکسری دلایل من درآوردی ناکارآمدی خود را توجیه و به گردن زمین و زمان می اندازند. حال هم که خبر دار شده ام، ساختمان دفتر مرکزیشان را هم با التیماتومی دارند از دستشان در می آورند.
این گونه مدیران دوست دارند از ذلیل شدن شرکتهایشان ، سود ببرند. سود آنها در ماندن و برقراری امنیت شغلیشان از طریق باج دادن به سهامدارانی است که با سهمی 30 یا 40 درصدی دارند دارایی شرکت که متعلق به 100 درصد سهامداران است را به تاراج می برند.

تبصره: تا حال خیلی تلاش کرده ام در مورد شرکتهایی که در آنها مسئولیت ندارم در اینجا چیزی ننویسم ، اما گاهی نمی شود.

۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

برنامه ریزی شخصی

عنوان برنامه ریزی شخصی یکی از پر بیننده ترین عناوینی است که بینندگان این وبلاگ سری به اینجا می زنند.

از جنبه تذکر و یادآوری باید عرض کنم ، اگر برای سال 1388 خود اهداف و برنامه هایی داشته اید. توجه کنید که تا پایان سال فقط 5 ماه مانده است.
یادتان باشد متغیره، از جمله زمان از ما اجازه ای نمی گیرند و راه خود را می پیمایند.

شکل گیری متغیرها در بستر زمان

بارها به دوستان و همکارانم گفته ام که کنترل، نظارت و اندازه گیری مستمر متغیرها باعث می شود جا نمانید! زیرا آنها معطل ما نمی مانند و در بستر زمان شکل می گیرند.

شدیدا در تلاشم که از وقت محدود در اختیار بهترین استفاده را برای بهبود اوضاع شرکت و ساماندهی آن بکار گیرم ولی سرعت تکوین متغیرها بسیار بالاست و استرس می آورد ، خصوصا اگر احساس کنی متغیرها برخلاف میل شما هستند.

اما علامتهای بهبود دلگرم کننده است. مخصوصا وقتی که با تمرکز بر روی برنامه ها و پیگیری خواسته ها آرام آرام اطلاعات مورد نیاز بسوی شما و مطابق میل شما به جریان می افتد.

پی نوشت:
اینروزها شدیدا درگیری کاری ، حتی مجال نوشتن نمی دهد

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

ساکت باش، موفق شو

دوست عزیز، آقای مهندس رزمان کتابی ترجمه کرده است به نام مدیریت سامو (ساکت باش، موفق شو) که با تورقی که کردم بنظرم رسید کتابی است در خور توجه برای آنانکه به وضع موجود خود راضی نمی باشند.
هنوز فرصت خواندن آنرا پیدا نکرده ام.( دیشب ایشان نشخه ای از کتاب را به من هدیه کردند) حتما در مورد نکات جالب و مهم آن خواهم نوشت.

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

آیا قیمتها علامت می دهند؟

در اقتصاد قیمتها عنصر به تعادل رساندن عرضه و تقاضا هستند.
در اقتصاد انسان معقول و مطلوبگرای کلاسیکی دنبال حداکثر کردن مطلوبیت خود است. اما این مطلوبیت به دلیل محدودیت در منابع باید در مبادله ای به یک نقطه بهینه منجر شود. قیمتها نقش اساسی در تعیین این نقطه بهینه دارند.
اقتصاددانان طرفدار اقتصاد لیبرال مواکدا معتقدند انسان کلاسیکی رفتار خود را بر اساس سیگنالهای قیمتی تنظیم می کند و بهینه مصرف می کند و مثلا اصراف نمی کند.

اما آیا واقعا اقتصاد لیبرال انسان کلاسیکی و قیمتها را به حال خود تنها می گذارد؟

اگر اینگونه است چرا دولت با وظایف کلاسیکی خود در این اقتصادها نقش بازی می کند؟ مگر نه اینکه دولتها گاهی حداکثر مطلوبیت انسانهای فعال و مورد قبول را با محدودیت مواجه می کنند؟ مگر نه اینکه این دولتها با انحصار و تشکیل تراست مبارزه می کنند؟ پس چرا نمی گذارند انسان مطلوبگرای اقتصاد لیبرال با علامتهای قیمتی خودش انحصار را بشکند؟

چرا ما بازار رقابت کامل در عمل نداریم و تنها با فروض حاکم بر تئوریهای اقتصادی آنرا تصور می کنیم؟ مگر سیگنال قیمتی و دست پنهان آدام اسمیت زاییده این توریهای مبتنی بر GIVEN ASSUMPTION ها نیست؟

چرا در بطن اقتصاد لیبرال نا امنی اقتصادی نهفته است ؟ آنجا که بازر رقابت کامل می گوید بسیاری عرضه کنندگان می آیند و ناکارآمدها می روند و آنها که می روند در بازار کارا باید قربانی شوند ، این بهای اقتصاد لیبرال است. اما آمریکا مهد اقتصاد لیبرال برای جلوگیری از ورشکستگی صنایعش می آید برنامه حمایتی با کمک دولت می گذارد. یعنی کسانی که دولت را در تئوری نمی خواهند و ناامنی اقتصادی را در حدی بهای کارآمدی بازار می دانند. در عمل آنرا بر نمی تابند و با ابزار دولت کنترلش می کنند!


حالا آقا دکتر پژویان می آید در تلویزیون و می گوید اگر شیر آب تصفیه شده در منزل شما با آب تصفیه نشده یک قیمت برابر داشته باشد ؛ عقل سلیم حکم می کند که از آب تصفیه شده برای شست و شوی عمومی استفاده کنیم . اما اگر بهای متفاوتی داشته باشد سیگنال قیمتی شما را به سمت مصرف درست سوق می دهد.
آقای دکتر پژویان درست می گوید . اما پاسخ این سوالها را نمی دهد که:

اگر ما در منزل یک شیر آب داشته باشیم که فقط آب تصفیه شده داشته باشد و قیمت آن بالا برود ما چه انتخاب دیگری داریم؟
دولت وقتی اجازه نمی دهد که کسی دیگر وارد شبکه آب و برق و ... بشود، آیا انتخابی می ماند که سیگنال قیمت مصرف ما را درست کند؟
وقتی بنزین بالا می رود ما سیگنال می گیریم که از وسیله شخصی استفاده نکنیم، اما جایگیرن وقتی نیست.یعنی شبکه تاکسی ارزان قیمت، اتوبوس شهری و مترو به قدر کفایت نیست و شما را از مبدا به مقصدتان نیم رساندآیا نتیجه فقط این نیست که همان خدکت قبلی را دارید با قیمت بالاتر جدید می گیرید؟

تازه آقای پژویان نمی گوید که چرا در اقتصاد ایران زمین، خودرو ، کالاهای اساسی و بسیاری چیزهای دیگر از متوسط قیمت جهانی و در اقتصادهای مشابه بالاتر است؟
چرا خدمات مالی و قیمت کالاهای مالی بالا و دسترسی به آنها پایین است؟
چرا دستمزد نیروی انسانی در ایران از کشورهای مشابه پایین تر است؟

خب! آقای پژویان احتمالا فقط یک بعد از اقتصاد لیبرال را درک کرده و در طرح هدفمند کردن یارانه ها کلی دستمزد دریافت کرده است.

چر اقتصاد دانان ایرانی به کارکرد انتظارات و موجهای تورمی مربوطه بی توجهند؟
سالهاست ایران در حال تجربه اجرای کنترل نقدینگی برای مهار تورم و حذف سوبسیدها برای اصلاح الگوی مصرف است. اما نتیجه مثبت ؟ الله اعلم!

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

انجمن تولیدکنندگان تجهیزات بانکی

دیروز جلسه ای در وزارت صنایع تشکیل شده بود تا تولیدکنندگان تجهیزات بانکی با هم انجمنی را پایه گذاری کنند. معمولا در این جلسه ها همه مثبت صحبت می کنند و از امیدهایی که به چنین تشکیلاتی که در حال تولد است می گویند و با شدت و حدت آرزو می کنند که کاستیهای جاری به سرانگشت تدبیر انجمن مذکور باز شود. بعضا هم در عمل وقتی آنها را مروز می کنی، نمی توانی کارنامه درخشانی بیابی مگر در مورد استثنائها.

علی ایحال در مورد انجمن یاد شده ، مشکل این بود که شرکتهایی دور هم جمع شده بودند که وجه مشترک آنها تولیداتشان نبود ، بلکه بازارشان بود.شاید اگر این جلسه به دعوت اتاق بازرگانی یا سازمان دیگری بود، خیلی تعجب نمی کردم ولی وزارت صنایع به عنوان متولی امر تولیدات صنعتی با توجه به بازار چرا عده ای را با محور بازار مشترک دور هم جمع می کند؟ البته بازهم این اقدام، اقدام خوبی است و اگر نقدی است به اصل ماجرا نیست بلکه در جهت اینست که صورت مسئله بهتر تعریف شود و قطعا اینکار در تدوین اساسنامه ممکن می شود.
بهرحال غیر از تولیدکنندگان POS و دستگاههای ATM بقیه بازارشان بانکها هم بود نه اینکه تولیداتشان صرفا بانکی باشد.

برنج وارداتی

داستان اینروزها بر سر برنج وارداتی و شبهه آلودگی آنها ، نشان از این می دهد که کسب و کار بسیار بیرحم تر از آنست که ما فکر می کنیم.
شخصا خوشحال هستم که تمام کسانی که کسب و کارشان با تولید برنج داخلی سروکار دارد شدیدا دنبال برخورد بابرنج وارداتی هستند و می خواهند رقیب را از میدان بدر کنند.
این مصداق بارز موانع غیر تعرفه ای در سطح مباحث تجارت خارجی است.
شاید صحیح این بود که قبل از واردات این برنجها ، مسولین ذیربط مثل استاندارد و وزارت بهداشت این موضوع را خود رسیدگی می کردند و حتی با موانع غیر تعرفه ای مثل سختگیری در اندازه گیری فاکتورهای مورد رسیدگی ورود را با مشکل مواجه می کردند. اما حتی اگر فرض کنیم که دولت با واردات محصول خارجی مخالف نباشد و نظرش تامین بخشی از نیاز داخلی یا ایجاد رقابت باشد، با اینحال اقداماتی از این دست که از تبلیغات در تلویزیون ممانعت شد یا اینکه شبهه آلودگی آنها مطرح شد نشان می دهد تولیدکننده داخلی وارد کارزار رقابت شده است.

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

مدیران امروز، دانش دیروز و شرکتهای فردا

مدرسه پسرم جلسه ای را برای اولیاء ترتیب داده بود و سخنران جلسه در یکی از فرازهای صحبتش تذکر می داد که: اولیا امروز با دانش و روشهای دیروز نمی توانند فرزندان فردا را تربیت کنند.
جمله وی خیلی دلنشین بود ، تعمیم این موضوع به مباحث شرکتداری هم شاید دلایل بسیاری از ناکارآمدیها را توجیه کند.متاسفانه شرکتها از بسیاری از بدیهی ترین و ابتدایی ترین بیماریها در رنج هستند. مثلا چارت سازمانی، کیفیت رویه های کاری، استراتژیهای بازاریابی و روشهای جاری مربوطه، نحوه نگهداری نیورهای توانمند و شایسته سازمان و ... از جمله مباحثی است که انتظار می رود شرکتهای با سابقه بیش از ده سال فعالیت از آنها در رنج نباشند ولی هستند.
دلیل این امر همان نحوه مدیریت است که عمدتا متکی به روشهای نخ نما شده و تکراری مبتنی بر دانش گذشته است!

انصاف

شهرداری تهران گاهی جملات نابی را بر بیلبوردها نصب می کند که خواندن و به یاد داشتن آنها خالی از لطف نیست.امروز قبل از ورود به تونل حکیم جمله زیبای " انصاف مایه نزدیکی دلهاست" خود نمایی می کرد . عبور سریع حین رانندگی مانع آن شد تا ببینم این جمله از کدام بزرگوار است.
در شرکتها مثل همه اجتماعات و گروههای بشری، رعایت انصاف و عدالت سبب آرامش و وحدت می گردد و بی انصافی و بروز نابرابریها سبب تنش و از همگسیختگی انسانها می شود.
شاید در محیطهای کاری نیروی انسانی بیش از هر چیزی به مقایسه وضعیت خود با همتراز خود در همان واحد، واحد دیگر و حتی شرکت مشابه و ... اقدام می کند و وقتی نتواند قضاوت درستی از شرایط خود داشته باشد و شواهد محکم و مشهودی از بی انصافی را ببیند، آنگاه نمی توان توقع داشت رفتار سازمان در برابر خود را منصفانه ارزیابی کند.
مدیران شرکتها لازم است در تصمیمات متاخذه خود به خروجی و نتیجه تصمیم و نحوه ارزیابی پرسنل خود از آن تصمیم هم توجه کنند.
انصاف آنقدر واژه پر مغزی است که می گویند اگر انصاف وجود می داشت واقعه کربلا هرگز رخ نمی داد و کوفیان بر حسین ابن علی و شهدای کربلا آن فجایع را ببار نمی آوردند.

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

پاییز

الان ساعت 3:20 دقیقه بعد از ظهر پنجشنبه است. همه همکاران رفته اند. از صبح دارم کارهای معوق را به روز می کنم. بعد از یکماه ،نیم ساعتی است فرصت وبگردی پیدا کرده ام.





توی اطاق کار جدید، درختچه ای مصنوعی و با برگهای به رنگ پاییز وجود داشت. آنرا از اطاق بیرون کردم، چون نه از گلدان مصنوعی خوشم می آید و نه از رنگ پاییز!


با اینکه خودم در پاییز به دنیا آمده ام!





اما از این عکس نمی توان گذشت.

شما هم لذت ببرید!

ماخذ تصویر: از اینجا

صورتم را خراب نکن!

چند ماه پیش در حال مذاکره با مدیران شرکتی از کره جنوبی بودیم و در حین مذاکرات منقطعی که بافاصله های زمانی برگزار می شد ، در یکی از جلسات ما نسبت به یکی از محورهایی که در گذشته تفاهم کرده بودیم ، مجبور شدیم دبه کنیم!به ماند که دبه کردن کار پسندیده ای نیست ولی چاره ای نبود!

طرف کره ای با عصبانیت رو به ما کرد و گفت: من این موضوع را با رئیسم تفاهم کرده ام و تایید کرده است. اگر بخواهم تغییر جدیدی بدهم ، حرفم دو تا می شود. آیا شما دوست دارید که من ضایع شوم، لطفا صورتم را خراب نکنید!

این جمله اخیر دائم در گوشم زنگ می زند.

در شرکتها خیلی مهم است که مدیران و پرسنل صورت هم را خراب نکنند یا به عبارتی همدیگر را ضایع نکنند.

خصوصا وقتی مدیری برای اولین روزها کارش را شروع می کند!سازمان تا بخواهد با ادبیات او آشنا شود مستلزم گذشت زمان است.

در یکی از تجربه های اخیر یکی از مدیران میانی در چند نوبت باعث بروز نابسامانی شده است. به او می گویم چرا نظر مرا درست به سازمان منتقل نمی کنی؟! چرا دستور کتبی را با جمله ای من در آوردی ضایع می کنی!
می گوید : من برداشتم این بود و آن بود!

شاید دوست دارند صورتها را تخریب کنن!

علی ایحال ، بازهم علیرغم اینکه بهتر است چنین پدیده هایی وجود نباشد، اما همینها هست که مدیریت را جذاب و هیجان انگیز می کند!

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

روزهایی که در کنار پدرم هستم!

پنجشنبه یکی از همکاران ما استعفایش را ارائه کرد. من دوست نداشتم که استعفایش را بپذیرم. اما او می خواست به پدر هشتاد و اندی ساله اش که گرفتار بیماری آلزایمر و پیری است برسد، چه می توانستم انجام دهم ! فقط تسلیم خواسته اش شدم.

این همکار ما و صاحب این وبلاگ از جمله آدمهای با معرفت روزگار ما هستند.

دارم با خودم کلنجار میروم که من در موقعیت مشابه چه خواهم کرد؟!

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

مدرسه ارزان یا گران؟

چند روز پیش در وبلاگ از زندگی دیدم که خانم دکتر از هزینه دانش آموز 4 میلیون تومانی تعجب کرده اند.

اما واقعیت اینست که غیر از اینکه اگر تحصیل رایگان و باکیفیت در دسترس همه ایرانیان بود، خیلی شرایط مطلوب می شد!
که متاسفانه محدودیت امکانات باعث شده این مطلوبیت به فراموشی سپرده شود. هزینه 4 میلیونی خیلی تعجب بر انگیز نیست.

هزینه یک مهد کودک متوسط 250 هزارتومان و هزینه سرویس 100 هزارتومان شده ، که برای دوره 9 ماهه جمعا 3 میلیون و150 هزار تومان می شود.
برای پیش دبستانی یکی از دوستان 3 میلیون و 600 هزارتومان بابت شهریه و سرویس وناهار پرداخته است که این موارد برای مدارس غیر انتفاعی معمولی است ، لذا می توان مبالغ بالاتری را هم انتظار داشت.

لذا شاید تعجب از این مبالغ فقط برای دوستانی که فرزند به سن و سال مدرسه ندارند، عادی باشد.

اما سوالی که باقیست، آیا مدارس غیر انتفاعی و گران در صورتی که توان مالی خانواده اجازه دهد، می تواند مطلوب باشد؟ حقیقتا درحال حاضر برایش پاسخ روشنی ندارم و با علاقه در حال مطالعه هستم. اما بنظر می رسد که اگر امکانت بیشتر با اندیشه آموزشی مناسب همراه شود می تواند ظرفیت وجودی دانش آموز را توسعه و خلاقیت او را پرورش دهد.

۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

از فروغی بسطامی

گر شبی در خانه جانانه مهمانت کنند
گول نعمت را مخور مشغول صاحبخانه باش


تقبل الله

شیطان در ماه رمضان

سال پیش در این پست نوشتم:

مرد مسلمان مالزیایی می گوید ما اعتقاد داریم در ماه رمضان خداوند دست و پاهای شیطان را می بندد و اگر انسانها گناه کنند ، خودشان مقصر هستند و عذر و تقصیری پذیرفته نیست!لذا ما در ماه رمضان خیلی مواظبیم که دست از پا خطا نکنیم.

دیشب دیدم که در روایات آمده و از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است: شیاطین در ماه رمضان در زنجیرند.

۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

کنترل و مدیریت پروژه ها


مدیریت پروژه اکنون حتی در سطح مباحث مدیریت بنگاه در جایی بین مدیریت راهبردی ( به عنوان نوک هرم تصمیم گیری) و مدیریت عملیاتی ( به عنوان سطح تحتانی هرم تصمیم گیری ) قرار می گیرید. بطوریکه می بینیم که توصیه می شود به جهت اطمینان از اجرای برنامه ها و استراتژیهای تعریف شده در برنامه های تعالی جویانه سازمانها اقدامات جدید در قالب پروژه هایی تعریف شود که پیشرفتشان قابل اندازه گیری باشد.

در شرکتهای پیمانکاری وجود بخشی که متولی کنترل پروژه باشد جزء بدیهیات است. اما با کمال تعجب شرکتهایی را دیده ام که علارغم اینکه سازمانی خدماتی و پیمانکاری بوده اند ، اما فاقد بخش کنترل و مدیریت پروژه بوده اند.

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

انتظارات در ادبیات اقتصادی

در سطح اقتصاد موضوع انتظارات و کارکرد آن و اثراتش بر پدیده های زندگی بشری بارها و بارها مورد توجه قرار گرفته و بدان پرداخته اند.



من هم در حد بضاعتم و علاقه ام بارها به این موضوغ توجه کرده ام.



عناوینی چون : بازار ، عقلانیت نیروی کار ، آیا چسبندگی قیمتی در اقتصاد مالزی وجود دارد؟ و انتظارت تورمی نمونه هایی از مطالبم در این خصوص است.



این ویدئو از ما می پرسد که آیا تصمیماتمان تحت کنترل ما هست یا خیر؟ درواقع کنترل تصمیمات نشان دهنده توانایی ما در عقلانی بودن انتظارات و تصمیماتمان می باشد .لیکن این مطالعه به ما ثابت می کند شرایط محیطی نظام فکری ما را تحت شعاع قرار می دهد.





پی نوشت: برای بعد ار افطار پنجشنبه غروب بجای دیدن سریال تلویزیون دیدن این ویدئو خیلی چسبید.

آرامش شرط بدیهی اما فراموش شده سازمانها

از بس بی ثباتی و عزل و نصب مدیران در سازمانها بدیهی شده.
از بس رهبران کسب و کارها تصمیمات لحظه ای می گیرند و پی در پی تصمیماتشان را عوض می کنند.
از بس چشمها را می بندند و دهان را باز می کنند و وعده های اغواکننده می دهند و آخر سر هم هیچکس نمی گوید که چه کردید؟

می بینیم که کارکنان سازمانها با ورود مدیر جدید او را ورانداز می کنند.شاید هم در دل می گویند که خدا به دادمان برسد، این یکی چه خوابی برایمان دیده است؟

کارکنان با تجربه تر، البته خونسرد تر هستند . چون می دانند که تب تند ، زود عرق می کند!

چرا شرکتهای ما به این روز افتاده اند که اولین چیزی را که پرسنل در مدیر جدید می جویند، پاسخ این سوال است که آیا آرامش سازمانمان بهم خواهد ریخت؟

شاید برخی آرامش را با سستی و تنبلی معادل بگبرند. اما واقعیت اینست که در چند سال اخیر شرکتهای مختلفی را دیده ام که مدیرانشان روزمره سازمانشان را بیهوده به ورطه ناآرامی می کشند.

رهبر خوب در سازمان کیست؟

عینا از وبلاگ آقای سهیل رضایی عزیز بخوانید

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

صورت مسئله شفاف

بنظرم صورت مستله دقیق ، شفاف و صحیح خود می تواند به حل مسائل شرکتهای سردرگم و دارای مشکل کمک شایانی کند.

اخیرا در جلسه هیات مدیره شرکتی که دچار مشکلات عدیده ای است ، حضور داشتم . متاسفانه اعضای جلسه راه حل مشکلات ریز و درشت شرکت را فقط در این می دیدند که سهامداران منابع مورد نیاز آنها را در قالب وام یا افزایش سرمایه در اختیار آنها قرار دهند.وقتی که در مورد برنامه های آنها در خصوص بازاریابی و مشتریان جدید سوال کردم ، پاسخ روشنی داده نشد و باز هم موضوع به متهم کردن سهامداران برگشت.

در شرکتی دیگر ، اوضاع بخش مالی و حسابداری افتضاح است. جالب اینکه فردی که قریب بیش از شش سال خود مسئول این بخش بوده است خود بیشترین شکایت را از وضع موجود دارد و دائما همه را مقصر می داند. هر گز هم با خود نیاندیشیده که آنچه امروز باقی مانده ماحصل مدیریت خود اوست.

مثالهایی از این دست زیاد است و نشان می دهد که بعضی از مدیرها در کلام داد سخن سر می دهند و در عمل هیچ انجام نمی دهند . چراکه تحلیل شرایط موجود و ارائه صورت مسئله شفاف را ممکن نمی سازند.

این روزها اولین روزهایی است که وارد محیط کاری جدیدی شده ام و میهمان جمعی صمیمی هستم. امیدوارم بتوانم صورت مسئله هایی شفاف نیز برای یافتن پاسخهایی دقیق ارائه کنم.

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

سامسونگ

سامسونگ در زبان کره ای به معنی سه ستاره می باشد. چراکه در بدو تاسیس این سه ستاره عبارت بوده اند از سه کسب و کار اساسی وقت این گروه که تجارت، شکر و نساجی بود و به همین دلیل سامسونگ به عنوان این گروه برگزیده شد.
اما الان این سه ستاره عبارت است از: سهامداران، مشتریان و کارکنان.

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

مذاکرات خارجی

شخصا معتقدم مدیران شرکتها در مذاکرات با طرفهای خارجی باید بسیار سختگیرانه مذاکره کنند و تا می توانند امتیاز بگیرند چرا که اگر رعایت صرفه و صلاح شرکت اولین وظیفه مدیر است، پس نباید زمین بماند.

ماه هاست که درحال مذاکرات مستمری با شرکتی از کره جنوبی هستیم که رو به انتهاست. این مذاکرات برای من تجربه زیادی را فراهم آورده است.
سر گروه تیم مذاکره ما در این مدت توانسته مبلغ باورنکردنیی تخفیف بگیرد. در آخرین نشست طرف خارجی از اصرار ما بر اخذ تخفیف بیشتر به تنگ آمده بود و بحث را به فلسفه مدیریتی کشاند. موضوعی انحرافی که با هوشیاری از ورود به این مقوله احتراز شد.

این مذاکرات نشان داد که واقعا بیزینس بی رحم است.

رمضان مبارک


به شهریوماه علاقمندم چون بارها در اینماه اتفاقات مبارکی برایم رخ داده است.
ماه رمضان را نیز دوست دارم چون هم با صفاست و هم خاطرات شیرینی را از آن به یادگار دارم.
امسال تقارن شهریور و رمضان شکر اندر شکر است.
نوشته ها سال قبل در اینجا و اینجا در دسترس است.

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

حکایت آن که دلسرد نشد




مارک فیشر در کتاب The millionaire's secrete که به فارسی نیز با عنوان فوق ترجمه شده است تلاش می کند از طریق داستان به خواننده آموزه هایی مدیریتی را برای موفقیت در کسب و کارها خصوصا از نوع شخصی آن منتقل نماید.

در این کتاب می توان دید که اگر مدیری می خواهد در مسیر موفقیت گام بردارد . لازم است تواناییهای روحی ، رفتاری و ظرفیت وجودی خود را نیز ارتقاء دهد.

گزیده ای از این گونه توصیه را بخوانید:

به درون بنگر، از خرد درونی خود و راهبر وجودی خودت راهنمایی بخواه و منتظر جواب شو. در این حین کاری مثبت برای شخص دیگری بکن، به یک نفر کمک کن.اینجاست که به تعالی خواهی رسید و برای آینده خود سعادت فراهم خواهید کرد، درست مانند کشاورزی که برای زمستان طولانی در تابستان گندم ذخیره می کند. و به یاد داشته باش بزرگترین خدمت، خدمت نهایی است که به دیگران بیاموزیم چگونه به کشف حقیقت نایل شوند.

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

جملات ناب

چهار چیز است که نمی توان آنها را بازگرداند ..........
سنگ پس از رها کردن
حرف پس از گفتن
موقعیت پس از پایان یافتن
زمان پس از گذشتن

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

کنترل نیروی کار

یکی از دغدغه های مدیران کسب و کارها استفاده مناسب و دستیابی به راندمان خوب منابع در اختیار می باشد.

مدیریت و بهبود راندمان نیروی انسانی یکی از همین دغدغه هاست. بعضی از مدیران با بکارگیری کثیری از امکانات نظیر اتوماسیون و ... به دنبال مدیریت این بخش از کار می باشند، حتی عده ای با نصب دوربین علاقمندند که دائما پرسنل خود را زیر نظر داشته باشند.

من شخصا اعتقاد دارم که با تعریف درست شرح وظایف پرسنل، اخذ گزارشهای مستمر و دقیق و برقراری نظام مناسب ارزیابی عملکرد می توان به بهترین شکل نیروی انسانی را کنترل و راندمان خوبی را بدست آورد.

تفاوت سازمان تولیدی با خدماتی ( گفتارچهارم)

تفاوت در احساس مسئولیت یکی دیگر از وجوه تمایز سازمان خدماتی است که می تواند مدیریت آن را با چالش مواجه کند.
مثلا احساس مسئولیت مشتری در برگرداندن چرخهای سبد خرید فروشگاههای زنجیره ای در پارکینگ آنها به جای مشخص شده یا آماده سازی سیم کشی داخلی ساختمان برای دریافت سرویس تلفن ثابت و ... می تواند بر قیمت تمام شده و کیفیت خدمات بخش خدمات اثر گذار باشد.

۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

عقلانیت نیروی کار

با یکی از دوستان که کسب و کار خویش فرما دارد و حدود 15 تا پرسنل را بکار گرفته است ، در مورد رفتار پرسنل در کسب و کارهای ایرانی صحبت می کردیم و از اینکه به هنگام استخدام پرسنل قول هر نوع همکاری را می دهند، بعد پس از مدتی گاها مطالبات نابجا دارند و به هنگام جدایی از از دست دادن شغلشان احساس ناراحتی می کنند گله می کرد. می گفت دریافته ام که هرچه کمتر حقوق بدی و سخت تر بگیری راحت تری و عزیزتر!
با خود می اندیشم که این نتیجه گیری، بی رحمانه است! ناعادلانه است! اما با خود که تجربه هایم را مرور می کنم به مصادیقی بر می خورم که گویی بیراه هم نمی گوید!
تجربیاتی که دال بر رفتار آدمهایی است که پس از افزایش حقوقشان از سوی کارفرما، امر بر آنها مشتبه شده که سازمان محتاج آنهاست وبا فقدان ایشان همه چیز به هم می ریزد.
تجربیاتی که دال بر اینست که پرسنل سازمانها خطاهای محرز و ناکارامدیهایشان را کوچک می انگارند و انتظارات و توقعاتشان از سازمانهایشان سر به فلک می ساید!
و ...

تجربه های تلخی است. نه! اما واقعی است. ما با فرهنگ نامناسب کاری مواجه ایم. فرهنگی که عقلانیت نیروی کار را با بحران مواجه کرده است!

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

تفاوت سازمان تولیدی با خدماتی ( گفتار سوم)

ناهمگونی مهارت مشتریان ، یکی دیگر از مشکلاتی است که سازمانهای خدماتی با آن مواجه هستند.

فرض کنید بیماری که اصول و ادبیات پزشکی را می شناسد ، چگونه می تواند به نحو مناسبی با پزشک خود ارتباط و او را جهت اثر بخشی درمان از طریق ارائه اطلاعات درست راهنمایی نماید. یا اینکه در یک شرکت اینترنتی مشتریان متخصص بهتر می توانند در زمان بروز مشکلاتشان از طریق تماس تلفنی با یخش ذیربط عرضه کننده خدمات ، مشکل خود را برطرف نمایند.

اما این شرکتهای خدماتی از همه نوع مشتری را در شبکه خود دارا هستند. لذا مجبورند در بخشهای ساپورت خود هزینه هایی را متقبل شوند که قادر باشند مشتریان غیر ماهر خود را هم پاسخ گویند.

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

مزیتهای وبلاگ نویسی

وبلاگ نویسی مزیتهای زیادی دارد.
اولین مزیتش اینست که باید حرفی برای گفتن داشته باشی. برای اینکه حرفی برای گفتن داشته باشی، باید خوب فکر کنی و مطالعه داشته باشی.لذا ذهنت در حال جنب و جوش است ، این یعنی ورزیدگی ذهنی!( شاید در سالمندی دیگر آلزایمر سراغمان نیاید)

مزیتهای ریز و درشت یا مستقیم و غیر مستقیم دیگری را هم می توان سراغ گرفت.
  • پیدا کردن دوستانی که طی زمان ارتباطاتمان قطع شده است.
  • دریافت نقدها، پیشنهادها، تاییدها و ... از سوی خوانندگان.
  • دریافتن اینکه چه موضوعاتی برای کسانی که وبلاگ تو را جستجوکرده اند ، برایشان مهم است
  • موضوعات خواننده پسند کدام است
  • ...

یک دستاورد دیگر هم دارد و آن اینکه در بخش کامنتها،کسانی که تو را می شناسند ولی نمی توانند و یا نمی خواهند خودشان مستقیم حرفشان را بتو بگویند.با تو درد دل می کنند ، شوخی می کنند و یا حتی به تو بد و بی راه می گویند.

از قضا من این کارکرد اخیر وبلاگ را خیلی دوست دارم.

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

شیفتگی دنیا به زبان انگلیسی

توصیه می کنم که این ویدئو را ببینید

تفاوت سازمان تولیدی با خدماتی ( گفتار دوم)

در سازمان خدماتی مشتریها خواسته های ناهمگون دارند.

بعنوان مثال در یک سازمان تولیدی محصول دارای مشخصات فنی است و مشتری تقاضای خود را با آن تطبیق می دهد و بعد بر اساس روشهای معلومی آن را تحویل می گیرد . مثلا اگر کالا بر اساس روش اکس ورک ( تحویل در انبار) تحویل شود ، مشتری موظف به حمل محصول است . یا اگر تحویل در محل مشتری باشد شرکت پیمانکار اینکار را می کند و هزینه ها را مشتری می پردازد.

در شرکتهای خدماتی داستان متفاوت است. مشتری البته تقاضای خود را با خدمات آن سازمان تطبیق می دهد لیکن خدمات دهند غالبا با این مشکل مواجه است که بعد از شروع همکاری با مشتری خواسته های ناهمگون او طرح می شود.
مثلا در یک رستوران ، مشتری با ورود به آن و دادن سفارش غذا این تایید را به رستوران می دهد که علاقمند است از او خدمات بگیرد. حال مشتری از این پس ممکن است خواسته های متنوع دیگری داشته باشد که رستوران دار باید آنها را تامین کرده باشد و در غیر اینصورت بازارش را در آینده از دست خواهد داد.
این تقاضاها می تواند صندلی کودک، امکان شارژ موبایل، دسترسی به اینترنت، یا حتی نان داغ ، سس خاص و ... باشد در این حالت تامین تمام این خواسته های متنوع و غیر قابل پیش بینی قیمت تمام شده خدمات را بالا می برد.

در شرکتهای اینترنتی هم اینچنین است. مثلا مشتری تیمه شب ، دچار مشکل است و با مرکز پشتیبانی تماس می گیرد. مسئولین فنی با هیچ مشکلی در شبکه روبرو نیستند. از نظر آنها مشکل به تنظیمات داخلی و شخصی مشتری بر می گردد ( که در تعهد شرکت نیست). اما مشتری نیمه شب اصرار دارد که مسئله حل شود.

اینها مصادیق خواسته های ناهمگون مشتریهای سازمانهای خدماتی است.

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

مصلحت اندیشی

زبان نقد که می گشایند ، از زمین و زمان انتقاد می کنند که چنین شد و چنان کردند.
دائم برای دیگران ایمیل و لینک می فرستند، که ببینید چه آدمهایی که چه کارهای بدی که نمی کنند.

اما یک لحظه بخودشان نگاه نمی کنند!

آهای آقا تو که کارشناسی و اولین اصل کارشناسی، آزاد اندیشی است. اگر رئیست بخواهد که مسیر کار را منحرف کنی! نمی کنی!؟
اگر آزاده بودی که هیچ ! دستت درد نکند و بازهم انقاد کن و ایمیل و لینک بفرست.
اگر که نه! مصلحت بود و امنیت شغلی و هزار تا دلیل موجه دیگه! که هیچ! حداقل انتقاد نکن و ایمیل و لینک نفرست.


اتفاقاتی و مباحثی ازاین دست . داستان هر روزه زندگی ماست.

فراموش می کنیم که اگر هر کدام ما وظیفه خود را خوب انجام بدهیم و یک خدمت خوب به جامعه ارائه کنیم . روزانه هزاران خدمت خوب دریافت خواهیم کرد.