۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

صورتم را خراب نکن!

چند ماه پیش در حال مذاکره با مدیران شرکتی از کره جنوبی بودیم و در حین مذاکرات منقطعی که بافاصله های زمانی برگزار می شد ، در یکی از جلسات ما نسبت به یکی از محورهایی که در گذشته تفاهم کرده بودیم ، مجبور شدیم دبه کنیم!به ماند که دبه کردن کار پسندیده ای نیست ولی چاره ای نبود!

طرف کره ای با عصبانیت رو به ما کرد و گفت: من این موضوع را با رئیسم تفاهم کرده ام و تایید کرده است. اگر بخواهم تغییر جدیدی بدهم ، حرفم دو تا می شود. آیا شما دوست دارید که من ضایع شوم، لطفا صورتم را خراب نکنید!

این جمله اخیر دائم در گوشم زنگ می زند.

در شرکتها خیلی مهم است که مدیران و پرسنل صورت هم را خراب نکنند یا به عبارتی همدیگر را ضایع نکنند.

خصوصا وقتی مدیری برای اولین روزها کارش را شروع می کند!سازمان تا بخواهد با ادبیات او آشنا شود مستلزم گذشت زمان است.

در یکی از تجربه های اخیر یکی از مدیران میانی در چند نوبت باعث بروز نابسامانی شده است. به او می گویم چرا نظر مرا درست به سازمان منتقل نمی کنی؟! چرا دستور کتبی را با جمله ای من در آوردی ضایع می کنی!
می گوید : من برداشتم این بود و آن بود!

شاید دوست دارند صورتها را تخریب کنن!

علی ایحال ، بازهم علیرغم اینکه بهتر است چنین پدیده هایی وجود نباشد، اما همینها هست که مدیریت را جذاب و هیجان انگیز می کند!

هیچ نظری موجود نیست: