۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

منافع فردی

استاد درس اقتصاد اسلامی دوره فوق لیسانی ما آقای دکتر صادقی تهرانی که امیدوارم هرجا که هستند، سلامت باشند. در فرازی از درسها می فرمودند. وقتی منافع گروهی در اقتصاد به خطر می افتد ، لزوما واکنش آنها مستقیم نخواهد بود.

مثلا اگر در اقتصاد امریکا منافع گروهی از فعالین کسب و کار به خطر بیفتد، لابی گری آنها معطوف به اصل مطلب نخواهد شد و داد و فغان بلند می شود که آقا پایه های اقتصاد لیبرال در حال انهدام و تخریب است، یا اینکه حقوق بشر در کجا و کجا لکه دار شده است!

در سازمانها هم به گونه ای این پدیده تکرار می شود. وقتی منافع فرد یا گروهی دچار تزلزل می شود. ( این منافع می تواند از دست دادن شغل، پصت سازمانی یا جابجایی از موقعیتی باشد که دیگر آن تفاخر قبلی را به همراه نداشته باشد). دست به شایعه پردازی یا تزریق انرژیهای منفی می شوند.

به هر حال مدیران جدی و علاقمند به تغییر وضع موجود می دانند و مصر هستند که برنامه های خود را اجرا کنند و گاهی برخی از کارهای آنها به جراحی می ماند و جراحی هم با درد همراه است!

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

هزینه های ضروری و غیر ضروری

این شعار کلیشه ای اما پرمعنا را بارها شنیده ایم که:

صرفه جویی به معنی کم مصرف کردن نیست، بلکه درست مصرف کردن است

در مورد هزینه کردن هم اوضاع همینطور است. در شرکتها وقتی برنامه ای داریم که بار هزینه ای دارد من سه چیز را مد نظر می گیریم.
  1. اگر این هزینه درست انجام نشود و ضروری نباشد ، باعث افزایش هزینه غیر موثر می شود و موجب ناکارآمدی است.
  2. اگر بند یک محقق شود به معنی اینست که ما از انجام اقدامات در جایی که باید هزینه جدید کنیم و به دلایل بودجه ای آنرا انجام نمی دهیم، سازمان را از یک اقدام صحیح جدید محروم کرده ایم.
  3. هزینه اشتباه باعث فشار به جریان نقدینگی سازمان می شود.

همیشه در هزینه هایی مثل تبلیغات، آموزش و برنامه های تفریحی - ورزشی این نگرانی بروز می کند.

واقعیت اینست که سازمان به عنوان یک پدیده اجتماعی نیازمند توجهاتی است که عمدتا به مبالغ هزینه ای ترجمه می شوند و مدیران را با چالش مواجه می کنند.

البته مطالب فوق بسته به نظام فکری رهبران و مدیران سازمانها متفاوت است. مثلا در سازمانهای که با نگاه سنتی اداره می شوند هزینه هایی در چارچوب پرداخت مزایای غیر نقدی مثل لباس ( برای نیروهای دفتری) و آذوقه مورد توجه است و در سازمان مدرن هزینه های کمک سفر تفریحات و برگزاری مسابقات ورزشی و اینترنت مورد توجه است. سازمانهای متعادل هم ترکیبی از این دو را دارند.

قضاوت نمی توان کرد که کدام روش درست است، اما باید بر اساس اقتضائات سازمان دست به انتخاب زد. همانطور که بر اساس تئوری مازلو نیازهای انسانها سطح بندی می شود. طبیعتا سازمانهایی که دغدغه عمده پرسنل دغدغه های معیشتی ( مسکن، پوشاک و خوراک) است ، نیازمند هزینه های از جنس نگاه سنتی است.

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

کاروان - ون دلیکا


امروز صبح که عازم محل کارم بودم ، با صحنه ای مواجه شدم که قابل تامل بود.
در اتوبان حکیم و نزدیک تونل ناگاه در مسیر پیشرو تعداد چهار دستگاه ون دلیکا چینی در حال تردد و حمل مسافر بودند. در میان آنها هم یک دستگاه خودرو کاروان سایپا که حسابی هم فرسوده بود ، مسیر را می پیمود.

یاد زمانی افتادم که از طرف شستا رفته بودیم بازدید شرکت سایپا. آن وقتها سایپا تعدادی خودرو کاروان را به عنوان اولین خودروهای ون ، تولید کرده بود. در حین بازدید رو به آقای مهندس ابراهیمی کردم و گفتم : آقای مهندس این خودرو با کمی تغییرات خیلی مناسب تاکسیرانی است!
ایشان هم با لبخندی نسبتا تمسخر آمیز ، گفت ما کلاس کاروان را با تاکسی خراب نمی کنیم!
با خودم می اندیشیدم که اگر مدیران شرایط بازار را درک کنند، نتایج چقدر می تواند متفاوت باشد.
اگر سایپا می توانست برای کاروان بازار مناسبی را ایجاد نماید، الان بجای ون دلیکا ما باید شاهد تردد خودرو ون داخلی می بودیم!
عدم توجه به ظرافتها در کسب و کارهاست که باعث ماندگاری شرکتها و محصولات می شود!

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

قیمت گوشت در قصابی محله ما

در ایران غیر از انرژی ( بنزین، برق، گاز ، آب، ...) و خدما مرتبط به آن و دستمزد نیروی انسانی ( در برخی مشاغل و بدون در نظر گرفتن کارایی) عمده اقلام مثل زمین، ملک، خودرو، مواد غذایی و ... از قیمتهای مشابه در خارج از کشور بالاتر است.



توضیح دلایل آن، البته نیاز به حوصله دارد!



در مالزی قینت مرغ و گوشت از ایران پایین تر بود ( یک سال و نیم قبل ، الان اطلاع ندارم) ، احتمالا الان با رشد قیمتهای داخلی همچنان اوضاع همینطور باشد.



آقای حجت قندی هم با این پست خود همین موضوع را تایید می کنند.



در محله ما هم الان گوشت با قیمتهایی بالغ بر 16 - 17 هزار تومان عرضه می شود. اگر فرآوری شده باشد که قیمتها بالاتر است! ظاهرا شاخصها هم موید این شرایط هستند.





یکی از فروشندگان گوشت ( در مناطق شمالی تهران) می گفت من روزانه حدود 250 کیلو گوشت گوساله می فروختم، الان به حدود 60 کیلو کاهش یافته است.



این چالشی است که وزارت بازرگانی و سازمانهای ناظر بر عملکرد بازار در ایران سالها با آن مواجه هستند و همواره با سیاستهای مسکنی درصدد بوده اند که بازار را تنظیم کنند!

در حالیکه با استراتژی بلند مدت، شرایط سرمایه گذاری و تولید مستمر گوشت قرمز و مرغ را از طریق سیاستهای تشویقی تولیدی و کمکهای آموزشی تولیدی می توانند برقرار نمایند و قطعا بخش عرضه بهتر عمل خواهد کرد. ضمن اینکه به لحاظ جغرافیایی و شرایط آب و هوایی باید بپذیریم ایران دارای مزیت در تولید محصولات دامی خصوصا گوشت قرمز نیست.

به هر حال و قطعا و یقینا این موضوع یک بحث کاملا اقتصادی است و اگر ما در بازار اوضاع خوبی نداریم یعنی اینکه اقدامات اقتصادی مناسب انجام نداده ایم.

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

تونی بلر دروغگو

مالزی پر است از جذابیت. این جذابیت در رفتار رهبران آن هم نهفته است!

دکتر مهاتیر محمد، مرد مورد علاقه عموم مالزیایی ها ( نه همه آنها ) از اینکه مالزی تونی بلار را برای سخنرانی به کشورش دعوت کرده شکه شده و از مردم خواسته برای ممانعت از ورود او به خاک مالزی تظاهرات کنند.

این موضع گیری صریح ماهاتیر محمد در وبلاگش به عنوان یک مقام سیاسی ( هر چند که الان کار اجرایی ندارد) و وزنه در کشورش از دیگر نکات جالب این کشور است.

کشوری که پنجاه و چند سال بیشتر از استقلالش نگذشته و مردم آن هنوز در بخشهایی از این کشور با زندگی انسانهای امروزی غریبه اند!

پرینت سه بعدی بدن انسان

در حالیکه هر روز دنیای IT با ارائه یک پدیده جالب، انسانها را شوک زده می کند و این سوال را مطرح می نماید که بالاخره آخرش کجاست؟!

این خبر هم در نوع خود جالب است که : بشر به فکر اینست که پرینتهای سه بعدی قادر شوند اندام بدن انسانها را پرینت کنند.


تبصره: اون وقت ما لنگ این هستیم که تراکتور پرینتر را از کجا بخریم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

بمیریم یا تغییر کنیم؟!

واقعیت اینست که شرکتها و سازمانها نیازمند تغییر هستند، در غیر اینصورت خواهند مرد!





اما آیا تغییر را مردم می پسندند؟





خیلی وقتها ما از تغییر خوشمان نمی آید. مثلا وقتی ساعت کار بانکها، مدارس، ادارات و مغازه ها را دولت می خواست تغییر دهد. بعد از کلی ما جرا،آخر هم طرح متوقف شد.


حتی در زندگی خودمان، اگر اطاق کارما تغییر کند، یا مغازه ای که هر روز از آن خرید می کنیم تعطیل شود، ناراحت می شویم.





پس تغییر به مثابه جراحی است و چون درد هم دارد ، از آن فرار می کنیم!





برای تغییر در شرکتها چند چیز مهم است:







  • باید دقیقا هدف و مقصد شفافی داشته باشیم. در غیر اینصورت تلاشها راه به جایی نمی برد.


  • باید افرادی که باور قوی به تغییرات دارند، را جذب نمایید.


  • مقاومتها را کشف نمایید و برای آنها برنامه داشته باشیم.


  • مرتبا به مسیر پیشرو توجه کنیم و مواظب باشیم که به خطا نرویم.


اخراج بخشی از واقعیتهای مدیریتی

از کتاب WINNING





چه بخواهیم و چه نخواهیم، اخراج یکی از واقعیتهای بیزینس می باشد. اما این بدان معنی نیست که برای آنانکه اخراج می شوند همه چیز به پایان رسیده است. اگر مدیران فرایند اخراج را درست مدیریت کنند ، هرچند که برای افراد اخراجی لذت بخش نخواهد شد ولی باز شرایط پذیرفتنی تر می شود.





میراث اخراج های صحیح در بلند مدت برای مدیر، شرکت و در بیشتر موارد فرد اخراجی باقی می ماند.





در واقع اگر شرکت به سمت افول حرکت کند با تمهیدات جزیی نمی توان آنرا نجات داد و اخراج اگر دردناک است ، اما ناگزیر باید آنرا انجام داد. یا اگر فردی تخطی و خیانت در امانت کند، مدیر موظف است سریع از ورود او به شرکت امتناع ورزد.





برای سایر افراد که به دلایل دیگر از جمله ناکارآمدی برای اخراج در نظر گرفته می شوند ، نیز باید در فرایند مناسبی این کار انجام شود.





وقتی زمان اخراج فردی می رسد، باید آنرا درست انجام داد. نباید باعث سورپرایز فرد یا حقارت او شود.








مطالب مرتبط اینجا و اینجا

۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

آغاز سومین سال فعالیت مسیر تعالی


من کارهای بلند مدت را دوست دارم. کارهایی که شروع می کنی و برای آن پایانی را متصور نیستی!

بخاطر اینست که همیشه آنهایی را که کسب و کار خویش فرما ایجاد می کنند، تحسین می کنم. چون می توانند برنامه های بلند مدت داشته باشند و آنجه را که هدف می گیرند، محقق نمایند.
با وبلاگ و بلاگ نویسی از بدو آشنایی اولین ایرانیها با این پدیده، آشنا شدم و چندین بار هم دست به راه اندازی وبلاگهایی زدم، اما نگارش مستمر و پی در پی را از 19 فوریه 2008 در مسیر تعالی آغاز کردم و اکنون وارد سال سوم فعالیت آن می شویم.
در سال گذشته 172 مطلب جدید در اینجا درج شده است با احتساب آمار سال اول فعالیت،312 مطلب در وبلاگ جا گرفته است. متوسط آمار بازدید روزانه نیز از 15 بار در روز به 63 بار رسیده است. باز هم باید اشاره کنم این رشد ناشی از لطف بازدیدکنندگان محترم بوده و من تلاشی برای رشد آن نکرده و نخواهم کرد. ضمن اینکه می دانم وبلاگهای زیادی می توان یافت که تعداد بازدید روزانه آنها بالغ بر هزاران بار می باشد.
از کشورهای زیادی دوستان ایرانی اینجا را مطالعه می کنند چین، مالزی، عربستان، آرژانتین، امریکا، لهستان، فرانسه،اتریش و پرتغال نمونه هایی از این دست می باشد.
شاید بتوان گفت پر بیننده ترین موضوع مطروحه در اینجا که بارها از طریق جستجوی خوانندگان مورد انتخاب قرار گرفته است موضوع برنامه ریزی شخصی است. اما موضوعاتی چون برنامه ریزی استراتژیک، جملات ناب، مدیریت منابع انسانی و مطالب مربوط به مالزی نیز خوانندگان خاص خود را دارد.
تلاش بر این بوده که وبلاگ تبدیل به تریبون یا رسانه ای با ملاحظات رسمی نشود و در حد خودش یعنی دفترچه یادداشت نویسنده آن باقی بماند و بهانه ای باشد برای بلند بلند فکر کردن. لذا همواره تلاش شده و می شود که پیوندی با برنامه های کاری روزمره برقرار ننماید تا وسیله ای شود که بخواهد به سازمانی که در آن کار می کنم پیامی را برساند.
از ورود به مجادلات سیاسی و اجتماعی پرهیز می شود چرا که در حوزه علاقمندی و توجه این وبلاگ نمی باشد. هر چند که اقتصاد و مدیریت به شدت از این دو حوزه رنگ و بو می گیرد.
از بیان نقدهای گزنده اجتناب می شود ، چرا که آستانه تحمل نقد شوندگان بسیار پایین است و اصولا همه ما نیاز به این داریم که آستانه تحمل خود را بالا ببریم. شاید گزنده ترین نقد در این پست بود، که ظاهرا برخی از دوستان را به شدت آزار داده است. به هر حال من تقصیری ندارم ، چرا که واقعیت را باید از آمارهای تناژ تولید، تناژ محصول فروش رفته و سود عملیاتی در یک سال مالی پرسید و آنرا با مدیریتهای قبلی و بعدی مقایسه کرد!
بخش کامنتها ممیزی یا فیلتر می شود . تصدیق می فرمایید که اگر این کنترل انجام نشود ممکن است تبعاتی را ببار آورد. دوستان زیادی محبت می کنند و کامنت می گذارند. برخی را می شناسم و برخی نیز ناشناس هستند و یا اینکه با اسم مستعار مطلب درج می نمایند. از همه این عزیزان سپاسگزارم. از میان کامنتها هم تذکزات مفید دریافت کرده ام و هم اخباری دریافت کرده ام که ناشی از گله مندی از یکی از شرکتهایی بوده که سابقا در آن مسولیت داشته ام و مالا تنها متاسف شده ام .
امیدوارم در سال سوم این وبلاگ در کنار تمام دلمشغولیهایم بتواند پر بار تر از گذشته در خور توجه قرار گیرد.

۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

امان از هیات مدیره ناشایست

من در این مدت بارها به سهامداران شرکتهای ایرانی انتقاد کرده ام. این نوشته ها نمونه هایی از این دست هستند:
1 و 2 و 3 و 4 و 5

امیدوارم کسی بر من خرده نگیرد. به هر حال من هم بارها منتخب همین تیپ سهامداران بوده ام!

متاسفانه ما منتخبین سهامداران در جلسات هیات مدیره می نشینیم و به جای گرفتن تصمیمات استراتژیک به جزئیات و موضوعات بعضا پیش پا افتاده می پردازیم.

اخیرا در یک از این جلسات با این پدیده مواجه شدم که آقا مگر ما چقدر منفعت داریم که این همه ریسک را بجان بخریم!

متاسفم که گاهی انسان مجبور به همنشینی با افراد ضعیفی می شود که از قضا سرنوشت سازمانها و شرکتهایی در دستان ناشایست آنها قرار می گیرد!

تبصره: این نوشته ربطی به شرکتی که در آن بصورت موظف شاغل هستم ندارد. به هر حال در حال حاظر در شرکتهای دیگری هم عضو غیر موظف هستم.

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

پرده آخر مدیریت


تبلیغ کتاب پرده آخر مدیریت را روز دوشنبه یا سه شنبه هفته گذشته در روزنامه دنیای اقتصاد دیدم و خب طبیعتا برایم جلب بود که کتابی در حوزه مدیریت و توسط یکی از مدیران بخش خصوصی منتشر شده است. این کتاب را تهیه کردم و در تعطیلات چند روز اخیر مطالعه کردم.
آقای مهرداد غلامی ، نویسنده کتاب نسل دوم از خانواده بنیانگذاران مجموعه صنعتیی است که شرکت زاگرس خودرو مهمترین شرکت این گروه است.
چند نکته زیر قابل توجه است:
ما در بین مدیران ایرانی به ندرت شاهدیم که کسی قلم به دست بگیرد و کتابی را منتشر نماید. این اقدام آقای غلامی در خور ستایش است.
"رویارویی با رازهای شکست سازمان" و " نیم قرن تجربه بزرگترین هولدینگ خانوادگی ایران" دو جمله ای است که بر روی جلد کتاب خودنمایی می کند. نویسنده در تلاش است 15 راز را به عنوان رازهای مهمی که با ملاحظه آنها می توان خود را از شکست مصون داشت، طرح نماید.
و در مورد جمله دوم واقعا نمی دانم این عنوان صحیح است، یا خیر؟! چرا که ما در سطح اقتصاد ایران هلدینگهای خانوادگی دیگری نیز داریم. لیکن نظری در مورد رتبه بندی آن ندارم.
اینکه شرکتی خصوصی و خانوادگی توانسته است در سطح اقتصاد ایران و در صنعت خودروسازی متولد، ادامه حیات و پایدار بماند. بسیار مهم است و قطعا از ویژگیهای بارزی بر خوردار است. این موضوع را با ظهور و افول خودروسازی کیش و حذف خودرو سیناد مقایسه نمایید. به هر حال خودروسازی در ایران در شرایطی که دو خودروسازی ایران خودرو و سایپا از حمایت های دولتی بر خور دارند و سهم عمده ای را به خود اختصاص می دهند، ساده نیست! گروه بهمن و کرمان خودرو و زاگرس خودرو سایر بازیگران این عرصه هستند ولی با ابعادی کوچکتر. بنابراین نوشته های یکی از مدیران این عرصه می تواند قابل توجه باشد.
کتاب نصحیتها و اندرزهای پدری است به فرزندانش که در معرض عموم قرار گرفته ! این شیوه در نوع خود جالب است.پیش از این کتابی را دیدم تحت عنوان "1000 نکته مفید برای زندگی" که پدری تصمیم گرفته بود اندرزهایی را در قالب جملات کوتاه و آموزنده برای فرزندش تدوین نماید.
نویسنده کتاب بنظر می رسد با سرعت و عجله خواسته تمام حرفهای خود را بزند. شتابزدگی در بیان مطالب به شدت بچشم می آید و آنقدر مطالب سریع و پیوسته و با سرعت در صفحات و خطوط آن آمده که خواننده را تا حدی آزار می دهد.
این کتاب بنظر می رسد از دو جنبه نیاز به کار بیشتر دارد، اول اینکه با تجربیات مدیریتی نویسنده چندان ارتباط برقرار نمی نماید و نویسنده از ارائه شواهد تاریخی و مثالهای تجربی خود عمدتا امتناع نموده است. دوم اینکه برخی از موضوعات بومی است و خاص ایران است و نویسنده اشاره مستقیمی به شرایط خاص و بومی ایران نمی نماید. بطوریکه اگر کسی نداند نویسنده کیست. بهید نیست تصور او این باشد که کتاب را یک فرد خارجی نگاشته است.
این کتاب توصیه های مالک و مدیر بنگاهی اقتصادی است که بی ثباتی در عزل و نصب های مدیریتی را شاید چندان تجربه نکرده باشد. وقتی کتاب را می خواندم با خود می اندیشیدم ، اگر مدیری که منصوب سهامداران و مالکین بنگاههای اقتصادی بود و تجربیات خود را می نوشت ، از چه سخن می گفت؟!
خوشحالم که کتاب "پرده آخر مدیریت " را خواندم.

دستمزدها مخفی باشد یا آشکار؟

در بسیاری از سازمانها کوشش می شود که دستمزدها مخفی باشد ، در نمونه هایی من دیده ام که حتی فیشهای حقوقی را در برگه هایی با شرایط محرمانه گی بالا پرینت می کنند . ولی ظاهرا هر چه این تلاشها بیشتر می شود توفیق در مخفی نگه داشتن دستمزد پرسنل از یکدیگر ناکامتر می ماند!
این چالش البته موضوع مهمی است. یادم می آید چند سال پیش در یکی از مقاله های مجله هاردوارد بیزینس ریویو هم مقاله ای چاپ شده بود که در آن به این موضوع توجه شده بود که کدام رویکرد صحیح است و آیا باید دستمزدها را مخفی و محرمانه نگاه داشت؟
از نظر من، اگر سازمانی بتواند ارزیابی عملکرد را پیاده نماید و دستمزد پرسنل تابعی از توانایی و مسولیت پذیری ایشان باشد، آنگاه دستمزدها می تواند مخفی نگاه داشته نشود.
واقعیت اینست که ، آنها که در تلاشند تا دستمزدها را مخفی نگاه دارند. نا توان در پاسخ گویی هستند و در مسیر بن بست گام بر می دارند.

The Proposal

فیلم proposal با داستانی ساده و سرگرم کننده ، اگر چه موضوع اصلی اش معطوف به چالشهای جوانان در زندگی عصر جدید است. اما درحاشیه خود نکته ای جالب هم دارد.
در بخشهایی از فیلم ، داستان در محیط کاری می گذرد و جزئیات رفتار رئیس بخش که خانم جوانی است، به شدت زیر نظر پرسنل حاضر در محیط کار می باشد. آنقدر این محیط کاری تحت تاثیر سازمانهای غیر رسمی است و کار فراموش شده است و همه به دنبال شایعه ها می باشند که حتی رفت و آمد از یک اطاق به اطاق دیگر رئیس را با مسنجر به یکدیگر اطلاع می دهند!
این شرایط البته چیز غریبی نیست! ظاهرا در بسیاری از جوامع از جمله محیطهای کاری ما، توجه به حاشیها و غیبت کردن پشت روسا و همکاران عادی شده است.
در نبود مدیر ارشد ، پرسنل زیر دست دور هم جمع می شوند و میهمانی می گیرند و به تبادل آخرین اطلاعات می پردازند و یا اینکه به آخرین شایعه ها و تحلیل اتفاقات می پردازند.
بیچاره مدیر ارشد هم وقتی از ایشان کار می خواهد، با هزار عذر و بهانه مواجه می شود که ما چقدر گرفتاریم و ....

شومینه هیزمی

روشن نگاه داشتن شومینه هیزمی به قدری که گرمای مناسبی را در محیط سرد خانه روستایی ایجاد نماید، یه جورایی به مثابه مدیریت می ماند.
1- باید برای روشن کردن اولین آتش ، در انتخاب هیزمها دقت کنی! ترکیبی از چند تکه هیزم باریک و چند تکه هیزم بزرگ و همگی خشک ................ همانطور که در مدیریت باید منابع سازمان را دقیق تجهیز و تدارک ببینی
2- کبریت و ماده شیمیایی مثل الکل، نفت و ... لازم است.............. دقیقا همانطور که یکسری از ابزارها باید وجود داشته باشند مثل امکانات دفتری، لجستیک و غیره.
3- آتش که بر افروخت باید صبرکنی تا از استمرار آن مطمئن شوی ............ همانطور که بسیج امکانات و در کنار یکدیگر قراردادن آنها کافی نیست . بلکه باید در تعامل بایکدیگر باشند.در سازمانهای تازه تاسیس استمرار موفقیتها برای نهادینه شدن آنها الزامی است. نمی توان با درخشش اولین جرقه از موفقیتها به استمرار آنها مطمئن بود. وظیفه رهبران سازمانهاست تا تعمیق عوامل موفقیت را میسوز سازند.
4- از مصرف بی رویه هیزم یا استفاده از هیزم خیس اجتناب کنی. چون که آتش دود می کند یا اینکه حرام می شود.........اتلاف منابع در سازمانها باعث تسریع در رسیدن به اهداف نمی شود. در ادبیات شرکت داری دائما از کارایی یاد می شود. کارایی ناظر بر بکارگیری مناسب منابع در راه تحقق اهداف می باشد.
5- هر چند مدت به آن سربزنی تا در صورت نیاز هیزم به آن اضافه کنی و یا اینکه هیزمها را کنار هم مرتب نمایی......... باید به روز و مواظب بود تا سازمان از مسیر خارج نشود. گاهی ما باید بدانیم روندهای گذشته و ترکیبهای قبلی همچنان جوابگو نمی باشند.
6- اگر آتش به خاکستر تبدیل شد برای شروع دوباره با حوصله و آرامش بدان بدمی و هیزمها را جابجا کنی تا دوباره آتش برقرار شود...............اگر سازمان دچار رخوت شود، اگر سازمان به روزمره گی بیفتد، اگر سازمان با طراوت گذشته ادامه نداد. می بایست مجددا منابع خود را برانداز کنی. چیدمان آنها را از نو آغاز کنی و به مزیتهای درون سازمان مثل آتش زیر خاکستر امیدوار باشی .باید حوصله کنی. حرکت دوباره سازمان زمانبر است. مثل چرخ لنگر که تا دور بگیرد و با سرعت حرکت کند زمان می برد.
7- هر چند یکبار خاکسترها را جمع کنی و از کانون آتش دورکنی............. اینکار منابع زاید، قدیمی، ناکارآمد و عوامل مزاحم را بر سر تحقق اهداف شما کنار می زند.
8- و تمام کوششهای فوق باعث بدست آوردن گرما و شعله های زیبای آتش آن مستمر و مناسب می شود .......... درست مثل سازمانی که لبخند ناشی از تحقق اهداف بر لبان رهبران آن می نشیند!

صابون گلنار یا لوکس!

با یکی از دوستانم که در شعبه ایران شرکتی بین المللی که در زمینه پخش محصولات بهداشتی و غذایی ( بهتر بگویم سوپر مارکتی ) شاغل است صحبت می کردم و از وضعیت کسب و کارشان می پرسیدم.
با حرارت و اشتیاق از رشد فروش و افزایش سهم بازارشان می گفت و اینکه برای سال آینده اهداف بالاتری را در نظر دارند خبر می داد.
با خودم می گویم این سهم بازار بیشتر یعنی تنگ شدن میدان رقابت برای تولید کننده ایرانی و شاید ورشکستگی کارخانه های ایرانی!
خب ، بنظر شما باید خوشحال باشیم یا ناراحت؟
بگذارید مثالی مطرح کنیم. اگر یک قالب صابون گلنار( ساخت داخل) 100 گرمی به مبلغ 2500 ریال در بازار خرده فروشی به فروش برسد و صابون لوکس ( وارداتی) باوزن مشابه به مبلغ 3200 ریال عرضه گردد ، ممکن است هر کدام مشتریان خود را در بازار داشته باشند. یعنی عده ای بر اساس سیگنال قیمتی ، صابون قیمت پایین تر را بخرند و عده ای هم تحت تاثیر تبلیغات، نام تجاری ، علاقه به مصرف کالای خارجی و ... صابون لوکس را بخرند.
حال اگر صابون لوکس با حجم تبلیغات سنگین ، در اثر صرفه جوییهای ناشی از مقیاس تولید و سیاستهای بازرگانی مدیرانش درصدد کاهش قیمت بر آید و قیمت را به 2500 ریال صابون گلنار برساند، نتیجه چه می شود؟آیا مردم همچنان صابون گلنار را خواهند خرید؟
اگر مردم در یک بازار ، رفتارشان اینطور شکل بگیرد که صابون گلنار را نخرند، قطعا این شرکت یا باید سیاستهای خود را تغییر دهد و یا اینکه سرنوشت بدی در انتظارش خواهد بود. سرنوشتی چون ورشکستگی و تعطیلی که به مثابه مرگ برای یک واحد اقتصادی است!
من فکر می کنم گروههای مختلف در این نمونه و مثال ، واکنشهای زیر را خواهند داشت:
مشتری:
ما به عنوان یک مصرف کننده در بازار می خواهیم مطلوبیتمان را حداکثر کنیم . لذا دسترسی به کالای با قیمت مناسب تر، کیفیت بهتر، بسته بندی جذاب تر، کالای معروف تر و ... رضایت مناسبی را ناشی از خریدش در ما ایجاد می کند. پس خوشحالیم و به سرنوشت گلنار نمی اندیشیم.
صاحب صابون لوکس:
شرکت صاحب صابون لوکس در این بازار، شرط ماندگاری و استمرار را در برتری ، ادامه سیاستهای قبلی و توسعه فعالیتها می داند. لذا با شدت به دنبال تصرف بازار و جذب تمامی تقاضای موجود خواهد بود. در این راه تبلیغات در سطح بازار برای اثرگذاشتن بر تابع تصمیم گیری مصرف کننده نهایی محصول و تصرف و فراگیری شبکه پخش به منظور اطمینان از عملکرد دقیق و بی نقص شبکه توزیع برای ایجاد شرایط مناسب در عرضه محصول در دستور کار قرار می گیرد.

صاحب صابون گلنار:
اگر توانسته باشد تغییرات را در بازار پیش بینی و برای وضعیت جدید راهکار مناسب اندیشیده باشد ، احتمالا می تواند بر شرایط بحرانی پیشرو فائق آید . در غیر اینصورت محکوم به نابودی است.

دولت:
دولت در صنایعی که باید از آنها حمایت نماید از طریق سیاستهای تعرفه ای بر واردات، کاهش مالیات بر درآمد، اعطای تسهیلات بانکی تشویقی و ... آنها را حمایت می کند.
در صنایعی که برای آنها برنامه حمایتی وجود ندارد. فرض دولت اینست که این صنایع قدرت و بلوغ کافی را در برخورد با تلاطم های کسب و کار دارند و آنهایی در بازار خواهند ماند که کارآمد و قدرتمند هستند. لذا در این نمونه دولت کاری نخواهد کرد.

تحلیلگر اقتصادی:
از نظر تحلیلگر اقتصادی خروج بازنده از بازار و ورشکستگی آن ، هزینه ایست که فعال اقتصادی در برابر ناکارایی خود باید متحمل شود و استوار است بر واقعیت های تلخ اما غیر قابل اجتناب علم اقتصاد .


شما هم در بحث شرکت کنید. از چه جنبه های دیگری موضوع قابل بررسی است؟
  • توضیح تکمیلی: بعد از نگارش این پست متوجه شدم که صابون لوکس در قزوین کارخانه صابون سازی دارد. بهر حال مراد من صابون لوکس وارداتی است

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

زنجیره تامین و فواید آن

این روزها توجه من به موضوع زنجیره تامین و نحوه تعامل با تامین کنندگان بیش از گذشته است. علت این موضوع تنوع تامین کنندگان شرکت ما و عدم همگنی آنهاست.

در بین شرکتهای مهم و فعال عرصه IT، شرکت دل یکی از پیشتازان تشکیل زنجیره تامین و تعامل با تامین کنندگان است. یعنی به بیان دیگر این شرکت مبدع حذف واسطه ها در تامین کالا و فروش محصول می باشد.

جمله زیر بیان مناسبی است از ضرورت و فایده تشکیل زنجیره تامین.

we learned that improving the speed of our inventory flow is not only a winning strategy but a necessity: It combats the rapid decline in the value of materials and requires less cash and less risk. we also made a greater commitment to understanding and utilizing forecasting.

اعضاء تیم کاری چگونه باید باشند؟

باید افراد تیم شما همراه باشند تا ایده هایتان را عملیاتی کنند.

مایکل دل می گوید:

Believe in what you are doing.
If you have got an idea thats really powerful,
you have just got to ignore the people who tell you it wont work, and hire people who embrace your vision.

۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

نا امنی اقتصادی

پایان نامه فوق لیسانس من موضوع شاخصهای امنیت اقتصادی بود. لذا به موضوعاتی که ثبات اقتصادی را خدشه وارد می نماید حساس هستم.

یکی از عوامل موثر بر تضعیف ثبات و امنیت اقتصادی ، عدم اجرای مفاد قراردادها و در صورت بروز اختلاف بین طرفین قراردادها ، طولانی شدن فرآیند دادرسی و احقاق حقوق می باشد.

متاسفانه در فضای کسب و کار ما به کرات دیده می شود که مفاد و شرایط قراردادها اجرا نمی شود و طرفین هم وفای به عهد را فراموش می کنند.

شاید این اپیدمی به سازمانها و شرکتهای بزرگ دولتی هم کشیده شده و با تغییرات مدیریتها هم نوسانات بر سر تصمیمگیری در قراردادهای منعقده موجی از نا اطمینانی را در فضای کسب و کار تسری می دهد.

فعالین اقتصادی باید بدانند که رفتار خرد آنها برآند اقتصاد کلان و ملی جوامع را بنا خواهد ساخت و ادامه روندهایی اینچنینی باعث بی ثباتی اقتصادی می شود.

درماندگی در برابر سوالات مشکل

توی ترافیک مانده ایم و تصنیف مه پاره را می شنویم. پسرم تقریبا تمامی ابیات این تصنیف را از حفظ می خواند. بدون توپق!

این هم از دستاوردهای روز گار ماست.

در بیتی شاعر می گوید:

کندوی کامت را بیار
بر کام مشتاقم گذار


از من می پرسد معنی این بیت چیست؟ و من مانده ام که چگونه به یک پسر 6 ساله باید پاسخ بدهم؟!

پراکنده

  • از روز پنجشنبه سر درد، آب ریزش شدید از چشم و بینی و درد سینوزیت امان نمی دهد. در چند وقت اخیر این حالت سابقه نداشته است

  • بدترین تنبیه این هست که مجبور باشم روز شنبه صبح در منزل استراحت کنم. حسابی کلافه شدم. با VPN به سایت شرکت وصل می شوم تا کارتابل رو چک کنم. ولی سرعت آنقدر پایین است که نمی شود کاری انجام داد.

  • دارم برنامه ها را تا پایان سال مرور می کنم. از اینکه سال با سرعت رو به پایان است ، کلافه ام. کلی کار داریم و تعطیلات این هفته هم کلی زمان را محدود می کند.

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

VSAT & PAP

PAP و VSAT دو مجوزی است که سال 1383 وزارت مخابرات به شرکتهای بخش خصوصی و صاحب صلاحیت اعطا نمود . اولی مجوز ارائه خدمات اینترنت پر سرعت می باشد و دومی مجوزی است که از طریق ارتباط ماهواره ای میتوان برای سازمانهای با پراکندگی نقطه ای و بدون بستر مخابراتی زمینی می توان از طریق ارتباط با ماهواره به انتقال دیتا ، صوت و تصویر اقدام نمود.

آن سالها من رئیس هیات مدیره داتک بودم و تازه مجوز PAP را دریافت کرده بودیم و از طریق منابعی که به عنوان نماینده سهامدار عمده در اختیار شرکت قرار داده بودم ، غیر از سپردن وثایق لازم برای دریافت ضمانتنامه بانکی و ... کلی هم منابع برای سرمایه گذاری برای خرید تجهیزات خطوط ADSL و بعدها شبکه WIRELESS صرف کرده بودیم. بنابراین طبیعی بود که سرنوشت پروژه را با دقت پیگیری می کردم.

در این اثنا رقابت بر سر بدست آوردن VSAT آغاز شده بود و مطالعات ما نشان می داد کلی منابع لازم است تا برای دریافت مجوز و بعد از آن خرید و سرمایه گذاری در تجهیزات صرف شود. جمع بندی من این بود که داتک در آن سال آمادگی هضم و اجرای یک پروژه دیگر را ندارد و علیرغم اینکه وا قعا با محدودیت در سرمایه گذاری مواجه نبودیم با اخذ مجوز VSAT مخالفت کردم. یادم می آید آقای مهندس فریبرز نژاد دادگر که در آن موقع از مدیران ما بود، به شذت اصرار می نمود که من دارم اشتباه می کنم!

الان پس از سالها بازهم معتقدم تصمیم آن زمانم درست بوده است.

امروز با یکی از شرکتهای صاحب مجوز VSAT جلسه داشتم ، در خلال جلسه خاطرات فوق را مرور می کردم و باید اضافه کنم که یک نکته جدید هم در تفاوت این دو مجوز اینست که ( البته در آن زمان به آن اشراف نداشتم) اولی از نوع B2C هست یعنی شما دائم با انبوه مشتریان در تماس هستید ولی VSAT از نوع B2B است یعنی فروش به شرکتها و سازمانها در دستور کار است.و واقعا این دو نوع از کسب و کار به شدت متفاوت به لحاظ فرهنگ و رفتار سازمانی است.

۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

نظام آموزشی و روزگار ما

دیروز جلسه ای در مدرسه پسرم به منظور مرور وضعیت آموزشی نوآموزان برگزارشد. تعجبم وقتی دو چندان شد که معلم کلاس، اعلام کرد کارنامه بچه ها را در اختیارتان خواهیم گذاشت. برای مقطع پیش دبستانی، در یافت کارنامه عجیب به نظر می رسید!
موضوعاتی مثل مهارتهای اجتماعی، مهارتهای فردی، توان آموزش پذیری،کارگروهی و خلاقیت از جمله محورهای مورد توجه این کارنامه کیفی بود.
اولیا با دقت و هیجان در بحث مشارکت می کردند و در مواردی هم آنقدر جدی بحث ( بخوانید مجادله ) می کردند که گویی باید از خودشان دفاع کنند.
این روزها سرمایه گذاری روی فرزندان از جمله موضوعات مهم خانواده ها شده است! هزینه های آموزشی هم رو به فزونی است و تامین آنها حتی برای اقشار پر درآمد هم مشکل شده است.
مادر و پدرها نمی خواهند ضعفی در فرزندانشان ببینند و گویی تمام آرزوهای دست نیافتنی خود را در فرزندانشان جستجو می کنند!
با خود فکر می کردم ، جامعه ما در سالهای آینده با چه فرصتها و چالشهایی که رو برو نخواهد شد؟! از یکسو فرصت به این دلیل که این کودکان رو به رشد با کیفیتی مثال زدنی در حال رشدند و پس این انسانهای شایسته ، انتظارات و مطلوبیتهای ویژه ای را در آینده جستجو خواهند نمود.
چالش، نیز از این جنبه که نسل آینده نیازهای متنوع و متفاوتی خواهد داشت.
در زمانی که در بین آموزشهای مقطع پیش دبستانی ، آموزه هایی مثل روباتیک و زبان و کامپیوتر قرار می گیرد. تصدیق می نمایید که کیفیت نسل آینده متفاوت خواهد بود!
ضمنا ! از این تعجب می کنم که چرا مدیریت در شرکتها و فضای کسب و کار ما متحول و مترقی نشده است!

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

دخالت مدیران ارشد، خوب یا بد؟

روزنامه دنیای اقتصاد امروز صبح تیتر زده است که:

وزیر اقتصاد: مردم نگران نباشند رییس جمهور وارد جزییات یارنه ها شده است.


اتفاقا من از این جمله بیشتر نگران شده ام، چون وقتی مدیران ارشد وارد جزییات می شوند به معنی آنست که سازمانها و افرادی که متولی کاری بوده اند، نتوانسته اند وظیفه خود را درست انجام دهند. و مدیر ارشد ناگزیر به ورود در جزییات شده است!