۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

پرده آخر مدیریت


تبلیغ کتاب پرده آخر مدیریت را روز دوشنبه یا سه شنبه هفته گذشته در روزنامه دنیای اقتصاد دیدم و خب طبیعتا برایم جلب بود که کتابی در حوزه مدیریت و توسط یکی از مدیران بخش خصوصی منتشر شده است. این کتاب را تهیه کردم و در تعطیلات چند روز اخیر مطالعه کردم.
آقای مهرداد غلامی ، نویسنده کتاب نسل دوم از خانواده بنیانگذاران مجموعه صنعتیی است که شرکت زاگرس خودرو مهمترین شرکت این گروه است.
چند نکته زیر قابل توجه است:
ما در بین مدیران ایرانی به ندرت شاهدیم که کسی قلم به دست بگیرد و کتابی را منتشر نماید. این اقدام آقای غلامی در خور ستایش است.
"رویارویی با رازهای شکست سازمان" و " نیم قرن تجربه بزرگترین هولدینگ خانوادگی ایران" دو جمله ای است که بر روی جلد کتاب خودنمایی می کند. نویسنده در تلاش است 15 راز را به عنوان رازهای مهمی که با ملاحظه آنها می توان خود را از شکست مصون داشت، طرح نماید.
و در مورد جمله دوم واقعا نمی دانم این عنوان صحیح است، یا خیر؟! چرا که ما در سطح اقتصاد ایران هلدینگهای خانوادگی دیگری نیز داریم. لیکن نظری در مورد رتبه بندی آن ندارم.
اینکه شرکتی خصوصی و خانوادگی توانسته است در سطح اقتصاد ایران و در صنعت خودروسازی متولد، ادامه حیات و پایدار بماند. بسیار مهم است و قطعا از ویژگیهای بارزی بر خوردار است. این موضوع را با ظهور و افول خودروسازی کیش و حذف خودرو سیناد مقایسه نمایید. به هر حال خودروسازی در ایران در شرایطی که دو خودروسازی ایران خودرو و سایپا از حمایت های دولتی بر خور دارند و سهم عمده ای را به خود اختصاص می دهند، ساده نیست! گروه بهمن و کرمان خودرو و زاگرس خودرو سایر بازیگران این عرصه هستند ولی با ابعادی کوچکتر. بنابراین نوشته های یکی از مدیران این عرصه می تواند قابل توجه باشد.
کتاب نصحیتها و اندرزهای پدری است به فرزندانش که در معرض عموم قرار گرفته ! این شیوه در نوع خود جالب است.پیش از این کتابی را دیدم تحت عنوان "1000 نکته مفید برای زندگی" که پدری تصمیم گرفته بود اندرزهایی را در قالب جملات کوتاه و آموزنده برای فرزندش تدوین نماید.
نویسنده کتاب بنظر می رسد با سرعت و عجله خواسته تمام حرفهای خود را بزند. شتابزدگی در بیان مطالب به شدت بچشم می آید و آنقدر مطالب سریع و پیوسته و با سرعت در صفحات و خطوط آن آمده که خواننده را تا حدی آزار می دهد.
این کتاب بنظر می رسد از دو جنبه نیاز به کار بیشتر دارد، اول اینکه با تجربیات مدیریتی نویسنده چندان ارتباط برقرار نمی نماید و نویسنده از ارائه شواهد تاریخی و مثالهای تجربی خود عمدتا امتناع نموده است. دوم اینکه برخی از موضوعات بومی است و خاص ایران است و نویسنده اشاره مستقیمی به شرایط خاص و بومی ایران نمی نماید. بطوریکه اگر کسی نداند نویسنده کیست. بهید نیست تصور او این باشد که کتاب را یک فرد خارجی نگاشته است.
این کتاب توصیه های مالک و مدیر بنگاهی اقتصادی است که بی ثباتی در عزل و نصب های مدیریتی را شاید چندان تجربه نکرده باشد. وقتی کتاب را می خواندم با خود می اندیشیدم ، اگر مدیری که منصوب سهامداران و مالکین بنگاههای اقتصادی بود و تجربیات خود را می نوشت ، از چه سخن می گفت؟!
خوشحالم که کتاب "پرده آخر مدیریت " را خواندم.

هیچ نظری موجود نیست: