واژه ساختن برای ماندن آنقدر در ذهن من جا بازکرد، که بسیاری از اوقات کوششهای مدیریتی را در راستای محقق و نهادینه نمودن دستاوردهایی برای شرکت دانسته ام که سرآمدی و تعالی جویی را برای آنها ممکن سازد.
اما بنظر میرسد برخی از تیمهای مدیریتی تخریب برای ماندن را برگزیده اند. من نتایج عملکرد مدیرانی در دو سال اخیر در یکی از شرکتهای بورسی رابر اساس گزارشهای منتشره خوانده ام. دارم با چشمانم به وضوح افول شرکت را می بینیم. میزان تولید این شرکت حتی از دوران جنگ تحمیلی هم پایین تر آمده است و با یکسری دلایل من درآوردی ناکارآمدی خود را توجیه و به گردن زمین و زمان می اندازند. حال هم که خبر دار شده ام، ساختمان دفتر مرکزیشان را هم با التیماتومی دارند از دستشان در می آورند.
این گونه مدیران دوست دارند از ذلیل شدن شرکتهایشان ، سود ببرند. سود آنها در ماندن و برقراری امنیت شغلیشان از طریق باج دادن به سهامدارانی است که با سهمی 30 یا 40 درصدی دارند دارایی شرکت که متعلق به 100 درصد سهامداران است را به تاراج می برند.
تبصره: تا حال خیلی تلاش کرده ام در مورد شرکتهایی که در آنها مسئولیت ندارم در اینجا چیزی ننویسم ، اما گاهی نمی شود.
۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه
تخریب برای ماندن
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
دكتر جان! مي بينم كه دقيقاً زديد به هدف! خيلي دوست دارم اين كتاب رو بخونم اما نكتهي جالبي در نامگذاري معنايي شما وجود دارد! در تكميل عبارات عميق شما بايد عرض كنم كه اينگونه مديران سودشان نه تنها در ماندن و برقراري امنيت شغليشان، بلكه استفادهاي عظيم و نه دلسوزانه از منابع و نقدينگي سازمان است! اينگونه مديران در واقع سازمانها را چونان خواني پهن شده ميبينند كه ...! متاسفانه اين بيماري از ديرگاه گريبانگير سازمانهاي ايراني شده!
ارسال یک نظر