۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه

انتخابات ( گفتار دوم)

اقتصاد و سیاست خارجی دو موضوع اساسی مورد توجه همه نامزدهای ریاست جمهوری است. اما اقتصاد به دلیل قرابت زیادش با زندگی روزمره مردم مرکز عمده بحث هاست.


بیکاری در بین مفاهیم اقتصادی این روزها مهمترین واژه شمرده می شود و تمام کاندیداها در بازه آن بحث می کنند. بیکاری از این جهت مهم است که هم عامل است و هم معلول!

عامل بسیاری از پدیده های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. چرا که در اقتصادی که بیکاری وجود دارد ناهنجاریهای اجتماعی مثل دزدی، فحشا و اعتیاد بوجود می آید و گاه باعث ناآرامیهای اجتماعی، افزایش مطالبات صنفی و بعضا شورشهای منطقه ای می شود که فضای سیاسی جامعه را مخدوش می نماید. از طرف دیگر وجود نا امنی در سطح جامعه باعث اختلاس، دزدی ، افزایش فشار به شرکتهای بیمه برای بازپرداخت خسارتها ، رشد مطالبات از صندوقهای تامین اجتماعی بابت پرداخت مستمری بیکاری و ... می شود که بلحاظ اقتصادی موج نامتعارفی از تقاضا را شکل می دهد که تعادلخای گذشته را مخدوش می نماید.


بیکاری معلول بسیاری مولفه های اقتصادی و سیاسی و حتی اجتماعی است.

دربخش اقتصادی عواملی چون: فصای کسب و کار نا سالم، هزینه های معاملاتی بالا، رکود، بی ثباتی تصمیمات و ضوابط اقتصادی، ناتوانی در رقابت با رقبای خارجی، سیاستهای پولی و مالی نامناسب و ...

در بخش سیاسی عواملی چون:روابط خارجی متشنج، درگیری و نزاعهای گروههای سیاسی داخلی و ...

دربخش اجتماعی عواملی چون: پایین بودن امید به زندگی، اندیشه سوداگری، فرهنگ کار ناسالم و...

همگی می توانند تولید کننده بیکاری در یک اقتصاد ملی باشند.


بنظر می رسد تمامی کاندیداهای این دوره ریاست جمهوری علاقمندند که با بیکاری مبارزه کنند ولی هیچکدام صریحا نمی گویند که می خواهند چه بکنند و برنامه هایشان چیست؟

آقای احمدی نژاد ، در سالهای قبل از طریق طرح بنگاههای زود بازده تلاش کرد با بیکاری مبارزه کند. اما این طرح به دو دلیل ناکام ماند. اول اینکه وامهای اعطایی یا بعضا در امر تولید بکار گرفته نشد و سر از بازار املاک و تجارت درآورد یا اینکه در اختیار افراد غیر متخصص قرار گرفت.دوم اینکه با بروز موجهای تورمی و تمایل دولت به اجرای سیاستهای انقباظی پولی عملا این طرح که با پرداخت وامها زنده بود رو به افول نهاد. لذا همین طرح الان مرکز نقد رقبای انتخاباتی ایشان هم هست.


در مورد کاندیداهای دیگر هم باید دید در آینده چه برنامه دقیقی ارائه خواهد شد. اما چند نکته قابل توجه است:


  • در چند سال اخیر بسیاری از واحدهای تولیدی کشور از طریق کاهش نیروی انسانی به دنبال صرفه جویی در هزینه ها بوده اند. مستقل از ارزیابی اینکه این سیاست چقدر موثر است باید گفت رکود در پروژه های عمرانی به همراه کاهش نیروی انسانی واحدهای تولید به جمع بیکاران کشوذ گروهی را اضافه کرده که پیش از این شاغل بوده اند .

  • بحران اقتصادی بین المللی سبب شده قیمت نفت کاهش و درآمدهای اقتصاد ایران را کاهش دهد . لذا سالهای پیش رو برای دولت آینده سالهای سختی خواهد بود.

  • بنگاههای بزرگی مثل شستا باید بدانند که مسولیت اجتماعی بارزی را بعهده دارند. در چهار سال گذشته مدیران این خانواده بزرگ قویا بر کاهش نیروی انسانی شرکتهای تابعه اصرار داشته اند و حالا باید خود قضاوت کنند که اولا فایده اقتصادی این سیاست چه بوده و دوما آیا صلاح است که جامعه ای اینگونه تبعات را تحمل نماید؟در واقع آیا نمی شد بجای کاهش نیروی انسانی که اثرات صرفه جویی هزینه ای آن اندک است به دنبال افزایش راندمان و بهره وری از طریق اصلاح فرایندهای تولیدی و اجرایی می بودند

هیچ نظری موجود نیست: