۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

لذت مدیریت

یکی از لذتهای مدیریت ، فرصت مصاحبه با افراد مختلف است. این فرصت باعث آشنایی شما با انسانهای با ظرفیتی می شود که در سطح جامعه وجود دارند و لازم است، آنها را کشف و پیدا کنید.

امروز فرصت آشنایی با فردی خود ساخته را پیدا نمودم ، و از اینکه هموطنانی با این توانایی در سطح جامعه می توان یافت بسیار ، خشنود شدم.

البته ، وقتی در انتخاب هم اشتباه می کنی! با تلخی گزنده ای مواجه می شوی.
من چند بار تا کنون ، در انتخاب از طریق مصاحبه اشتباه کرده ام و فرد منتخب متاسفانه تناسبی با آنچه که ارزیابی کرده بودم، نداشته است.

هر بار هم ، پس از تجربه اندوزی بیشتر ف تلاش کرده ام دو اتفاق را دیگر تکرار نکنم. اول اینکه آن زاویه ای که مورد غفلت واقع شده بود و آنرا در منتخب نامناسب ندیده بودم را در مصاحبه های بعدی به یاد داشته باشم و فراموش نکنم و متوجه اش باشم.
دوم اینکه هر وقت به اشتباهم پی بردم ، زمان را از دست ندهم و فوری تجدید نظر کنم.

یادم می آید در یکی از شرکتها، زود فهمیدم که فرد انتخاب شده، فرد مناسبی نیست. اما آنقدر در تجدید نظر اشتباه و کوتاهی کردم که بعد از جدایی ام از شرکت مذکور همچنان سایر همکاران قدیم از او در رنج و عذابند.

نوشته هایی در این را بطه هم قبلا در
اینجا و اینجا آورده ام که مرتبط یا موضوعند.
ضمنا بازهم می گویم، آنهاکه میل به پیشرفت لجام گسیخته دارند و توان و بضاعت مسولیتهای بزرگ را ندارند. برای سازمانها خطرند!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

در پستهای مرتبط به هم در خصوص استفاده از نیروی انسانی شایسته مطالب جالبی بیان کردید. ای کاش کمی واضح تر مطرح می کردید. مثلا چرا در اخراج فرد تعلل کردید؟ چه عواملی باعث شد که به اخراج او فکر کنید؟ آیا این عوامل را به عینه دیده بودید یا نه فقط کسانی برای شما نقل کرده بودند؟ در حال حاضر همکاران آن فرد از چه چیزی در عذابند؟ آیا این فرد مدیر قسمت مهمی است که می تواند این عذاب را ایجاد کند؟ اگر امکان دارد مصادیقی از رفتار این فرد که باعث ایجاد عذاب ( به معنای واقعی کلمه) می شود بیان فرمایید.
این میل به پیشرفت لجام گسیخته در کجای سازمان خسارت وارد کرده است؟
چگونه می شود میل به پیشرفت باعث تخریب شود. چون از لحاظ روانشناسی آنها که میل به پیشرفت لجام گسیخته دارند در خدمت کردن و فعالیت در تیم ها همیشه پیش قدم هستند. بار گروه را به دوش می کشند و سعی در رفع مشکلات دارند.
شاید عده ای توان رقابت ندارند که اینگونه در عذابند.
به هر حال به عنوان یک کیس مدیریتی می شود بر روی آن بحث و بررسی کرد. فکر می کنم این درد مشترک سازمانهای ایرانی در مواجهه با اینگونه افراد باشد. خوشحال خواهم شد به عنوان یک مقاله آنرا ارائه دهم و کمک شما در بررسی این قضیه نکات جالبی به همراه خواهد داشت.
متاسفم از زیادی سخن